Toggle navigation
تلگرام
اینستاگرام
فروشگاه
املاک
خودرو
شهربازی
تبلیغات
فروشگاه
شارژ همراه و پرداخت قبوض
املاک
خودرو
نیازمندی ها
شهربازی
تبلیغات
نت شهر
اخبار
خواندنیها
گالری تصاویر
هنر
آموزش
سبک زندگی
فناوری اطلاعات
گردشگری
×
متن خطا
An erroe accoured during send message
×
پیام موفقیت
Your message added successfully
خانه
جیرجیرک نامه
اقدام دولت برای مقابله با استیکرهای مستهجن تلگرام
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات درباره اجرای طرح فیلترینگ هوشمند برای مقابله با استیکرهای غیراخلاقی تلگرام توضیحاتی ارائه کرد.
اقدام دولت علیه استیکرهای مستهجن تلگرام
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات درباره اجرای طرح فیلترینگ هوشمند برای مقابله با استیکرهای غیراخلاقی تلگرام توضیحاتی ارائه کرد.
پوشک بچه های امروزی!
یادش بخیر ما که بچه بودیم ، یه دستمال کهنه ای ، لنگ ماشینی چیزی پیدا میکردن میذاشتن و بقچه میکردن تا یه هفته بعد بازش کنن ..
خر ما از کرگی دم نداشت
حکایت کرده اند: مردی که دم خرش توسط شخصی بریده شده بود شکایت به قاضی شهر برد. در اتاق قاضی همان طور که برای رسیدگی به شکایتش انتظار می کشید، نحوه حل و فصل مشاجره دو نفر ماقبل خود را تماشا می کرد. از اتفاق ماجرای آن دو، دعوا و تظلمی آشکار بود که قضاوت و تعیین خطاکار بسیار سهل و آسان می نمود از این قرار که: شخصی بی دلیل و بی هوا از قضا یک پس گردنی آب دار به مردی که جلوش راه می رفت نثار کرده بود.
آخر شانس
باد دیشب مانند بلایی ناگهانی همه شهر را بهم ریخته بود. تقصیر من چیست؟ دیروز وقتی درب ها و تکه های کولر و ابزارهایم را روی پشت بام رها کردم، برگ از برگ تکان نمی خورد.
برق گران و تکنولوژی عقب مانده
طبق معمول سنواتی، این روزها وقت راه اندازی کولرهاست. عملیات ایزایی که باید جان کند. نخواستی هم ایرادی ندارد باید جان نکند و پول داد. بعد از چند روز غرغر عیال که: مررررررررد پختیم از گرما، برو پشت بام !! حتما باید ذل ذل عرق بریزی و پوشال عوض کنی !؟
کفتر باز !!
نیمه های شب تو خیابون های سوت و کور شهر قدم می زدم. کبوتر چاهی در حالی که خون زیادی ازش رفته بود کنار پیاده رو کز کرده بود. رفتم بگیرمش پا به فرار گذاشت. به هر زحمتی بود گرفتمش. جای تفنگ ساچمه ای کتش را شکسته بود و خون می آمد. اورژانس نزدیکی بود. هر چه باداباد، داخل شدم و یک راست رفتم اتاق پانسمان. گفتم: دفترچه بیمه ندارد ولی اهل اینجاست. دختر خانمی با سر و وضع مرتب جلو آمد. ای وای چقدر خوشگله (!)
یادی از فیلم سازی های خاطره انگیز
یکی از راپورتچی های نت شهر با رنگ و رویی به غایت زرد و ورپریده وارد خانه ام شده و با صدای دو رگه خطاب امان کرد که چه نشسته ای !؟ که همین نزدیکی ...
تفاوت ناچیز ما و سرآلکس
یکی از برادران علاقه مند فوتبال وقتی این خبر ما را خوانده بود، خبر آورده بود که آدم مریض و احوال و کم دست و پایی همچون تو که عمرت را بابت خبر بیاری و خبر نگاری توی اون شهرتون و بعد هم اینجا به هدر داده و 365 روز سال هم با چشمان چپ اندر قیچی و کج و معوجت دنبال مطلب و خبر می گردی و با این احوال همیشه خدا هم هشتت گرو نه می باشد،خوب است که ...
دعا یا متلک !؟
جبرجبرک زیاد سوار تاکسی می شود. دنیای تاکسی ها هم عجیب، عجیب است. خصوصا در این ایام، ترافیک و مسافرین جورواجور. پیرزن با هزار زحمت سوار شد. بوق ممتد پشت سری ها روی اعصاب راننده راه می رفت. هنوز مسافتی پیموده نشده بود که پیرزن گفت: ای وای ننه جون نگه دار، رد شدیم. حالا کجا جای پارک پیدا می شد. هر چه تاکسی جلوتر می رفت غرغر پیرزن بیشتر می شد: ای وای حالا با پای پا دردکن باید برگردم. وقتی پیاده می شد نزدیک بود موتوری بره تو در تاکسی. راننده از جا در رفت. گفت: من نمی دونم تا کی شما پیرزن ها می خواهید خر باشید. پیرزن گذاشت و برداشت با یک جمله هم دعا کرد و هم فحش را نثار کرد که: الهی که تو هم پیر شی ننه جون. دقایقی بعد سکوت حاکم در تاکسی را شکستم. آهسته به راننده گفتم: حالا خوب شد؟ همین را می خواستی؟ زد زیر خنده و گفت: آره دیدی هم دعا کرد و هم فحش را پس داد. بقیه مسافرین هم دنبال حرف را گرفتند: موها در آسیاب سفید نشده ..
صفحه قبل
1
2
صفحه بعد