گزیده سرمقاله روزنامه های امروز

در این بخش خبری "نت شهر" می توانید گزیده ای از سرمقاله روزنامه های امروز چهارشنبه -29 خرداد ماه- را بخوانید.
ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان،به مقاله ای از سعدالله زارعی با عنوان«قربانیان و معرکهآرایان واقعی »اختصاص یافت:
تحولات منطقه که ریشههای مشخصی دارد و عوامل اصلی انگیزشی آن که اسلامخواهی و استیلاستیزی است، کاملا روشن است، این روزها با تشدید فعالیتهای تروریستی که متاسفانه به نام دین انجام میشود و باعث درگیریهای شدید میان مسلمانان شده، با ابهامات و پرسشهای جدی مواجه گردیده است.
واقعیت این است که در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه، غرب منفورترین مجموعه به حساب میآید که بنام تمدن و توسعه، داراییها و حتی شخصیت مردم در این منطقه را تاراج کرده است. بر این اساس همه افکارسنجیهایی که طی دو دهه گذشته از سوی موسسات معتبری نظیر «پیو» و «زاگبی» انجام شده از بالا بودن میزان نفرت مردم از غرب حکایت داشته به گونهای که دولت آمریکا را وادار کرد که از شعار دروغین «توسعه دمکراسی» در جهان اسلام دست بردارد و کاستن از نفرت مردم علیه غرب را در دستور کار خود قرار دهد.
از سوی دیگر در این منطقه که اسلام مشترکترین و عامترین عنصر فرهنگی و تمدنی آن است، هیچچیز به اندازه «دین» از اهمیت و اولویت برخوردار نیست. مردم در مصر، تونس، لیبی، سودان، عربستان، یمن، ترکیه و در هر نقطه دیگر اسلام را اصلیترین هویت فرهنگی خود دانسته و به گواهی اسناد فراوان هیچچیز به اندازه اسلام، آنان را به حرکت درنمیآورد.
در مصر اسلام بعنوان تنها عنصر حرکتدهنده و معنادهنده به حرکت مطرح است به گونهای که حتی حکومتهای شدیدا مخالف دین سعی کردهاند که با گروهی از متدینین تعامل داشته و خود را با دینگرایان همراه نشان دهند مثلا انورسادات زمانی که روی کار آمد در کنار اقدامات فاجعهباری که بخصوص در مورد رها کردن مبارزه با رژیم صهیونیستی طراحی نمود، وانمود کرد که برخلاف «عبدالناصر» به گروههای اسلامگرا اجازه فعالیت میدهد در عمل هم با گروهی از سلفیها وارد تعامل شد.
در این دوره هم غرب وانمود میکند که نه تنها با اخوانالمسلمین بعنوان یک گروه اسلامگرا مشکلی ندارد بلکه حاضر است به آنان کمک هم برساند. اما واقعیت این است که غرب نمیتواند به صورتی اعلام شده از سد اسلامگرایان عبور کند بلکه راه موفقیت را در وانمود کردن موافقت با اسلامگراها میداند.
اسلامگرایی در مصر یک پدیده طبیعی است و وجه غالب آن هم استقلالخواهی و تکیه بر فرهنگ و تمدن خودی است اما غرب تلاش میکند معنای دیگری از اسلامگرایی ارائه کند! در مصر مسلمانان عمدتا روحیهای عرفانی دارند و ستیز با همکیشان را برنمیتابند و در طول صدها سال، این مهمترین خصلت مردم در این سرزمین بوده است.
اما امروز میبینیم که به نام اسلام گروهی علیه گروه دیگر وارد میدان میشود این یک تغییر طبیعی به حساب نمیآید. نشانه آن این است در گذشته حکومتهای سادات و مبارک که وابستگی شدیدشان به آمریکا بسیار آشکار بود، گروههای خاصی را که این روزها آتش درگیری برافروختهاند، کنترل میکردند و غرب هم به این کنترل تاکید داشت.
در حالی که امروز، اینها آزاد شده و با بکارگیری انواع امکانات و تجهیزات در حال برهم زدن معادلههای مدنی و قرارهای مشترک نظیر انتخابات و قانون اساسی می باشند و در عمل هم با گروههای لائیک غربگرا در این راه در یک جبهه مشترک قرار گرفتهاند با این وصف درگیریهای کنونی را نمیتوان برخاسته از اختلاف افکار دانست.
نکته جالب دیگر این است که دامنه این مباحث از حوزه ملی فراتر میرود. 5-4 روز قبل در مصر گردهمایی بزرگی توسط تکفیریها و عناصر سابق اطلاعاتی مصر در اعتراض به دولت سوریه برگزار شد و در آن قطع رابطه دیپلماتیک مصر و سوریه درخواست شد و بلافاصله از سوی مرسی رئیسجمهور اخوانی مصر مورد حمایت قرار گرفته و به اجرا گذاشته شد.
در این گردهمایی مسئله اختلافات شیعه و سنی در کانون اصلی بحث همه سخنرانها قرار گرفت در حالی که به اندازه یک سطر علیه رژیم صهیونیستی موضع نگرفتند. این به خوبی نشان میدهد که مانور مخالفت با شیعه و گسترش تضاد با ایران و جبهه مقاومت اگرچه ظاهری «سنی» دارد ولی جدای از ماهیت و نتیجه، به وسیله غرب و در یک برنامهریزی چندوجهی دنبال میشود.
در کنار این مسئله باید به یک موضوع کانونی دیگر که تاکنون عامل اصلی وحدت بین شیعیان و اهل سنت بوده، اشاره کرد. فلسطین در طول 7 دهه گذشته مهمترین عنصر میدانی وحدت بین طوایف مختلف مسلمانان بوده است. در طول سه دهه گذشته این موضوع علاوه بر ایفای نقش وحدت بین مسلمانان، مهمترین عنصر مشخصه «جبهه مقاومت» نیز بوده است و اساسا اگر فلسطین از جبهه مقاومت جدا شود، این جبهه موضوعیت خود را از دست میدهد.
در طول هفتهها و ماههای اخیر تلاش زیادی شد تا این کانون وحدتبخش به حاشیه رفته و حتی به ضد خود تبدیل گردد. این موضوع ابتدا در درگیری اردوگاه الیرموک دمشق خود را نشان داد. درگیری سوری-فلسطینی با حمله یک گروه تندرو به ماموران ارتش در این اردوگاه آغاز شد و بسیار عجیب بود چرا که طی 45 سال گذشته یعنی از زمان آغاز شکلگیری این اردوگاه سابقه نداشت. هر چند در این ماجرا، خود فلسطینیها و پلیس تحت امر حماس وارد شده و با این عناصر درگیر شدند و مناقشهای که در ادامه، فلسطینی-فلسطینی شده بود، مهار گردید.
این حرکت در ادامه به تخریب رابطه حماس-حزبالله به عنوان دو رکن اصلی میدانی مقاومت که ضمنا معرف هر دو بخش اسلام-یعنی شیعیان و اهل سنت-میباشند، منجر شد. در این میان، «سوریه» و درگیری ارتش با تروریستها با تغییر عنوان و تبدیل شدن به درگیری «اسد با مردم» خمیرمایه این اختلافآفرینی شد. حماس اگر چه تاکنون هم بیانیهای علیه دولت سوریه صادر نکرده و شخصیتهای اصلی حماس موضعگیری حادی علیه سوریه نداشتهاند ولی بخشی از تعاملات خود را به سمت کشوری نظیر قطر برده که دشمن و پادوی دشمنان جبهه مقاومت به حساب میآید. در عین حال این میزان از اختلاف در هر جا یافت میشود و جدی تلقی نمیگردد.
اما در بحث ایجاد اختلاف میان اضلاع و اجزاء جبهه مقاومت که نقش آمریکا و رژیمهای وابسته عربستان و قطر در آن کاملا آشکار است، موضوع فراتر از اختلاف بین گروهی از فلسطینیها با یک بخش از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران است. در واقع در این بحث، تمرکز نفاقآمیز آمریکا و وابستگان منطقهای آن روی موضوعی است که اساس مسئله مقاومت را تشکیل میدهد.
جمهوری اسلامی بعنوان قلب جهان اسلام مهمترین احیاگر فلسطین و مهمترین مانع هضم این قطعه مقدس در پیکره رژیم صهیونیستی است و اگر ایرانیها و نظام سیاسی آنان باور کند که جایگاهی در معادله فلسطین ندارند و باید بحث درباره آن را به قطر و عربستان واگذار نمایند، در واقع باید برای همیشه از قرار داشتن در کانون یک جبهه مؤثر بینالمللی و منطقهای چشم بپوشند و از آنجا که در این صورت عمق امنیتی و سیاسی خود در منطقه را از دست میدهند باید هر لحظه منتظر حادثه بمانند. براین اساس بحث اختلاف افکنی در جبهه مقاومت یک اقدام امنیتی با نتایج زیانبار است و همه باید به آن توجه داشته باشند.
نتیجه اختلافافکنی میان شیعیان و اهل سنت ایجاد درگیریهایی است که بطور یکسان و همزمان منافع هر دو مذهب اسلامی را تهدید مینماید. دو روز پیش روزنامه صهیونیستی هاآرتص در سرمقاله خود با خوشحالی و صراحت نوشت: «با درگیریهای کنونی شیعیان و اهل سنت در حوزه عربی، بحث مخالفت با اسرائیل کاملاً به حاشیه رفته و این یک فرصت مهم تجدیدناپذیر برای تثبیت همیشگی اسرائیل و ابطال نظریه دو دولت- یعنی استقرار دولت صهیونیستی و دولت فلسطینی در سرزمین فلسطین- میباشد.»
اهل سنت و شیعیان به ایجاد کانونهای وحدتگرا احتیاج دارند. علمای اهل سنت و علمای شیعه باید در درون خود و نیز در نشستهای مشترک وضعیت خطرناک کنونی که قطعاً هیچ نفعی برای اسلام و مسلمانان ندارد و آینده آنان را تباه میکند، مورد بحث و بررسی جدی قرار دهند.
اگر این اتفاق نیفتد دامنه نزاع-همانگونه که نشانههای آن دیده میشود- فراتر از وضع کنونی است و خدای نخواسته باید منتظر روزی باشیم که درگیری سنی-سنی که امروز فقط در بخشی از کشورهای با اکثریت اهل سنت دیده میشود، همه کشورهای سنی را دربر بگیرد و در نهایت خون بزرگان سنی بر زمین بریزد! مگر نه این است که امروز در حلب و رقه و دیرالزور جبههالنصره که به دروغ خود را فدایی اهل سنت به حساب میآورد، علما و غیرعلمای سنی را در این مناطق به رگبار میبندد و آنان را مهدورالدم معرفی مینماید.
بزرگان اسلام نباید اجازه دهند، کسانی که اساساً هیچ نسبتی با دین ندارند و در محضر هیچ عالم و روحانی عالیرتبهای تلمذ نکردهاند، بر کرسی فتوا نشسته و قتل زنان و کودکان مسلمان را صادر نموده و در میان مسلمانان جوی خون راه بیاندازند. آیا غیر از این است که امروز غرب و بخصوص آمریکا که بشدت در تنگنا قرار گرفته و در معرض انتقام مسلمانان هستند، صحنهآرای چنین معرکههای خونین و شرمآوری هستند؟
صبح امروز ستون یادداشت روز روزنامه خراسان به مقاله ای از کورش شجاعی با عنوان«هم وطنان گوارایتان باد این پیروزی»اختصاص یافت:
پیروزی مقتدرانه و غرورآفرین تیم ملی فوتبال ایران عزیزمان و صعود به جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل بار دیگر کام ملت وطن دوست و غیورمان را شاد کرد و موجی از سرور و شادی در دل ها به وجود آورد این ملت بزرگ و سرافراز در تمامی دنیا به شیفتگی مُلک و میهن خویش و داشتن عرق ملی شهره اند ایران عزیز با تمدن هفت هزار ساله و دیرپایش و مردم تمدن ساز و فرهنگ پرور و دلاورش در طول تاریخ پرفراز و نشیبش حماسه ها و قهرمانی های فراوان در عرصه های گوناگون خلق کرده است و از همین روی آحاد این ملت به ایرانی بودن و حق مداری و برخورداری از وجدان ستودنی و روحیه دلاوری و سلحشوری و قهرمان پروری خود افتخار می کند.
پیشتازی و میدان داری این ملت نه تنها در عرصه های علمی و دانش مداری و تمدن سازی و فرهنگ سازی بلکه در عرصه ورزش در رشته های مختلف از دیرباز زبانزد خاص و عام بوده است و نه تنها این ملت و سرزمین خود مولد و خاستگاه بسیاری از ورزش های زیبا و فرحبخش همچون چوگان، کشتی ، ورزش های پهلوانی و زورخانه ای و ... بوده است بلکه در رشته های جدید ورزشی که ملل دیگر مبدع آن بوده اند به افتخارات بس غرورآفرینی دست یافته است.
غرورآفرینی جوانان این مرز و بوم در والیبال، بسکتبال، کشتی فرنگی، ورزش های رزمی و حتی پینگ پنگ در سال های اخیر بهترین گواه بر این مدعاست. جوانان ما در عرصه فوتبال نیز کارنامه بسیار قابل قبولی دارند هرچند در این ورزش پرطرفدار نیز شاهد افت و خیزهای فراوانی بوده ایم اما جوانان غیور ما در این ورزش جذاب و دیدنی و بسیار پرطرفدار در سطح جهان تاکنون توانمندی های قابل توجهی از خود نشان داده اند.
شکست تیم مدعی کره جنوبی با آن رجزخوانی های گزافه و پرگویی های بی ادبانه و بیهوده مربی تیم کره آن هم در زمین تیم میزبان و در چنین بازی حساس و سرنوشت سازی خود نشان دیگری از ظرفیت جوانان میهنمان در این ورزش بسیار مهیج و پرنشاط و پرطرفدار جهانی است که بار دیگر غیرت و توانمندی فرزندان ایران زمین را در میدان حریف بسیار پرمدعا و گستاخ و مغرور به رخ جهانیان کشید و این پیروزی غرورآفرین که موجب شد تیم ملی عزیزمان برای چهارمین بار به بازی های بسیار مهم جام جهانی که در سراسر جهان بیش از چند صد میلیون و بلکه چند میلیارد علاقه مند و بیننده دارد راه یابد به خوبی نشان داد که اگر مسئولان ورزش کشورمان و دست اندرکاران و برخی بازیکنان دست از حاشیه ها بردارند و همه همّ و غم خود را مصروف اصل ورزش و هدف های متعالی آن کنند ورزشکاران غیور کشورمان در تمامی رشته های ورزشی حرف های اساسی و قدرت خودنمایی در عرصه جهانی دارند.
به هر صورت این پیروزی مقتدرانه و غرورآفرین در زمین حریف پرمدعا و راه یابی تیم ملی فوتبال کشورمان به بازی های جام جهانی ۲۰۱۴ که دل ایرانیان را شاد کرد صمیمانه به تمامی هم میهنانمان و ملیپوشان عزیزمان تبریک می گوییم و برای همه جوانان این کهن بوم و بر و سرزمین پرافتخار در تمامی عرصه ها آرزوی سعادت و پیروزی همیشگی داریم و خدا را بر این دیگر لطف کریمانه اش در اعیاد شعبانیه و پس از حماسه آفرینی ملت بزرگ ایران در خلق حماسه سیاسی و به رخ کشیدن اراده مستحکم و سرافرازانه خود به جهانیان و پیروزی اراده این ملت بزرگوار بر تمامی بدخواهان با حضور پرشکوه در پای صندوق های رای سپاسگزار و شکرگزاریم.
امیدواریم نشاط و شادکامی ها و پیروزی های پی در پی این ملت عزیز و بزرگوار در همه عرصه ها تا همیشه تاریخ و بر بلندای عزت مستدام بماند. خدا قوت آرش های ایرانی که جومونگ های کره ای را مقتدرانه شکست دادید و کام و دل هموطنان خود را شاد کردید. زنده باد ایرانی پایبنده باد وطن، سرافراز باد ایران عزیزتر از جان.
در ادامه مقاله ای از حسین مرعشی( فعال سیاسی) را با عنوان «خرداد فراموشنشدنی»منتشر شده در ستون سرمقاله امروز روزنامه آرمان از نظر می گذرانید :
اگر تاریخ را به همین پنج شش روز قبل برگردانیم هیچ کس در تصورش نمیگنجید که ایران در آستانه دو جشن ملی خواهد بود. انتخابات ریاستجمهوری یازدهم هیچ نشانی از اتمام در دور اول، آن هم به سود حسن روحانی نداشت و تیم ملی فوتبال ایران هم تمام داشته و نداشتههایش به اما و اگرهایی بسته بود.
اصلاحطلبان میرفتند تا در میدان رقابت با حریفی قدر که 8 سال تمام نهادهای اجرایی و تصمیمگیری کشور را در ید اختیار داشت رویارویی کنند و فوتبالیستهای ایرانی هم چمدانهای خود را به مقصد کره جنوبی بسته بودند که قرار بود ورزشگاه «اولسان» را به جهنمی برای ایرانیها تبدیل کند. در دو میدان همه چیز به نفع رقیبان بود. یک چیز اما همه معادله را عوض کرد؛ ماندن در میدان و آن هم با امید ماندن. حالا دیگر جشنهای ما تمامی ندارد. این اما نه شانس بود و نه اقبال، حاصل تلاشی پیگیر بود و امید داشتن به اینکه همیشه میشود کاری کرد.
این روزها خیلی بیشتر از همیشه میتوانیم احساس کنیم ما یک ملت هستیم. همانگونه که انتخابات و نتیجه آن مطالبات و صدای متکثر ملت ایران در گوشه گوشه این سرزمین را کنار هم قرار داد، صعود تیم ملی فوتبال هم غرور و اتحادی یکپارچه را در کشور زنده کرد و صلابت بخشید. درست همین لحظات هستند که یک ملت میتوانند به ملت بودن خود افتخار کنند و چقدر خوشبخت است ملت ایران که در یک هفته کوتاه دوبار متوالی این حس را تجربه میکند، دو بار متوالی سرش را بالا میگیرد و با افتخار میگوید که ما توانستیم.
شاید در نگاه اول انتخابات ریاستجمهوری و صعود تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی برزیل چندان ربطی به هم نداشته باشند، اما نقطه اشتراک آنها را باید در واکنش مردم به این دو اتفاق واکاوی کرد؛ جایی که امید و غرور ملی یک بار دیگر در دو واقعه سیاسی و ورزشی بازسازی و تحکیم میشود.
این نیاز مبرم و حیاتی یک ملت است که زندگی آنها را معنی میدهد. خرداد 92 شاید تا همیشه در ذهن تاریخ ایران باقی بماند، با رویدادهایی که کسی انتظارش را نداشت. اما درس این خرداد مهمترین چیزی است که هیچگاه نباید از خاطره تاریخی ملت ایران حذف شود. درس امیدواری و تلاش برای رسیدن به مقصود، حتی در شرایطی که افق پیش رو چندان آفتابی نیست. این همان رمز اصلی سرافرازی است.
حمید درخشان(کارشناس و مربی فوتبال)در مقاله ای با عنوان «در انتظار حماسه بزرگتر»برای ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز این طور نوشت:
تیم ملی ایران در اولسان کرهجنوبی یک نتیجه تاریخی کسب کرد و یک حماسه بزرگ را رقم زد. در زمین یکی از دو تیم برتر آسیا همان کاری را انجام دادیم که بلد هستیم. در برابر کرهجنوبی خوب دفاع کردیم و زمانیکه تیمی خوب دفاع میکند میتواند به اشتباه احتمالی بازیکنان حریف چشم بدوزد و ضربه کاری را وارد کند. ما دیروز با همین شیوه کرهجنوبی را در زمین خودش از پا درآوردیم. خط دفاعی و هافبکهای تیم ملی روزی به یادماندنی را پشت سر گذاشتند و در اجرای تاکتیکهای دفاعی فراتر از حد انتظار ظاهر شدند.
خوب دفاع کردن و مشارکت تمام بازیکنان در کارهای دفاعی هم خودش هنر است و یک امتیاز مثبت محسوب میشود اما با چنین شیوهای نمیتوان در جامجهانی نتایج آبرومندانهای کسب کرد و باید تیم بهتر و با کیفیتتری را روانه برزیل کنیم. پس از صعود مقتدرانه به جامجهانی، دغدغه کارلوس کیروش باید تقویت تیم ملی به لحاظ تاکتیکی باشد.
نمیخواهم برد تاریخی در برابر کرهجنوبی را کمرنگ کنم اما کرهجنوبی در بازی روز گذشته مثل تیمهای دهه 40 بازی کرد و تاکتیک این تیم در این نبرد بزرگ و سرنوشت ساز ارسالهای بلند و بازی مستقیم بود. تیمهای حاضر در جامجهانی اما با تاکتیکهای پیشرفته و مدرن به مصاف حریفان شان میروند ودر چنین میدانی است که عیار واقعی تیمها عیان میشود.
به همین دلیل بر این باورم که تیم ملی باید با تاکتیکهای مدرن در جامجهانی حاضر شود نه با شیوههای دفاعی صرف. تیم ملی ایران حدود 10 سال قبل هم با شیوه دفاعی و با گل وحید هاشمیان که روی اشتباه مدافع حریف به ثمر رسید، در زمین کرهجنوبی به تساوی رسید اما وقتش رسیده به دنیا نشان بدهیم که نسبت به آن دوران پیشرفت کردهایم.
بدون تردید کارلوس کیروش نقش پررنگی در صعود خاطره انگیز تیم ملی ایران به جامجهانی ایفا کرد. صدالبته که کار بزرگ و ماندگار را بازیکنان تیم ملی انجام دادند اما نباید فراموش کنیم که کیروش به عنوان یک مربی حرفهای چگونه روی ذهن بازیکنان تاثیر مثبت گذاشت و در شرایط دشوار شخصیت تیمش را حفظ کرد. کیروش در سه بازی اخیر تیم ملی نشان داد که در بحثهای روحی و روانی چه تبحر ویژهای دارد و چگونه میتواند در روزهای دشوار تیمش را رهبری کند.
پس از پایان جشن صعود تیم ملی، او باید پایههای یک تیم مدرن را بنا کند؛ تیمی که نماد فوتبال روبه پیشرفت ایران باشد و در برزیل نگاهها را به سمت خودش بچرخاند. بازگشت اشکان دژاگه و تعدادی دیگر از بازیکنان دیگر که بنا به دلایلی از تیم ملی دور ماندهاند میتواند در این راه به سرمربی تیم ملی کمک کند. به نظرم تیم ملی باید حماسه بزرگتر را در جامجهانی رقم بزند. تیمی که قطر و کرهجنوبی را در زمین خودشان شکست میدهد چنین پتانسیلی را دارد.
در ادامه مقاله امروز روزنامه رسالت نوشته دکتر صالح اسکندری را با عنوان«ارتقای فرهنگ سیاسی در سپهر عقلانیت» می خوانید:
کنشها، واکنشها و اندرکنشهای یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری چه در سطح تحلیل رای دهندگان و چه کسانی که در معرض انتخاب قرار داشتند و چه در سطح ساختار برگزاری انتخابات باعث ارتقای فرهنگ سیاسی به خصوص در چهار حوزه مشارکت، رقابت، پایبندی به نتایج انتخابات و در نهایت گفتمان گردید. اگر فرهنگ سیاسی را مجموعه بایدها، نبایدها، هنجارها، ارزشها و ایستارهای حاکم بر حیات سیاسی یک جامعه تعریف کنیم عقلانیت به عنوان یکی از مولفه های پررنگ در رفتارشناسی سیاسی تمام عناصر مرتبط با انتخابات یازدهم در بالا رفتن درجه فرهنگ سیاسی نقش بسزایی داشت.
مشارکت عقلانی
رای دهندگان در این دوره یک مشارکت عقلانی در انتخابات از خود به نمایش گذاشتند و برخلاف دوره های گذشته از سر احساسات و هیجانات سیاسی زودگذر تصمیم نگرفتند. فرصت خوب و عادلانه ای که صدا و سیمای جمهوری اسلامی فراهم کرده بود زمینه را برای قضاوت عقلانی رای دهندگان فراهم کرد. آنالیز رای مردم به نامزدها حکایت از امعان نظر رای دهندگان نسبت به برنامه ها و سوابق علمی و اجرایی نامزدها داشت.خلق یک حماسه سیاسی به تاسی از بیانات رهبر معظم انقلاب در ابتدای سال و درک معنادار توده های مردم از اهمیت حضور گسترده و تاثیر آن بر عزت، اقتدار و امنیت ملی صبغه عقلانی انتخابات یازدهم را بیشتر کرد.
رقابت عقلانی
در سطح تحلیل نامزدها و رجال سیاسی و مذهبی که در معرض انتخاب مردم قرار گرفتند عقلانیت در ارائه برنامه های کاربردی برای حل مشکلات فوری کشور و اجتناب از مناقشات بنیادین در اصول پذیرفته شده نظام جمهوری اسلامی و پرهیز از بداخلاقی های سیاسی اعم از تبلیغات منفی، تخریب رقیب و توسل به عوامل غیر عقلانی و ضد عقلانی کاملا مشهود بود. به غیر از یکی دو مورد مناقشه در خصوص موضوعات مربوط به سیاست خارجی نظام و امنیت داخلی نمی توان شاهد مثالی برای خروج نامزدها از دایره عقلانیت عنوان کرد.
نامزدهای یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری با فهم اولویت اصلی کشور در رفع مشکلات اقتصادی نظیر تورم و بیکاری به دور از پرداختن به مسائل فرعی و دست دوم و اجتناب از مناقشات بی اساس فلسفی و بنیادین که در دوره های گذشته شاهد آن بودیم، راهکارها و برنامه های عملیاتی خود را در معرض قضاوت افکار عمومی گذاشتند. نامزدها که هر کدام نماینده یک تفکر و جریان سیاسی و اجتماعی بودند در کمال متانت اولویت بندی خود در سیاست گذاری ها را صریح و بی پرده با مردم در میان گذاشتند و گروه های مختلف مردم نیز به نامزد مورد نظرشان آزادانه رای دادند.
عقلانیت در پایبندی به نتایج انتخابات
یکی از صحنه های ماندگار یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری پیام های تبریک پی در پی 5 نامزدی بود که خطاب به دکتر حسن روحانی رئیس جمهور منتخب از رسانه ها منتشر شد. علی رغم اینکه نامزد پیروز تنها هفت دهم درصد با کشیده شدن انتخابات به دور دوم فاصله داشت اما دکتر محمد باقر قالیباف که به طور طبیعی حق اعتراض قانونی داشت و می توانست درخواست شمارش مجدد آرا را بکند اما این کار را انجام نداد و بلافاصله به رئیس جمهور منتخب ملت ایران تبریک گفت. این صحنه اگر چهار سال پیش خلق شده بود بسیاری از هزینه هایی که در چند سال گذشته به کشور تحمیل شد به وجود نمی آمد.
عقلانیت در پایبندی به نتایج انتخابات مطمئنا درجه فرهنگ رقابت های سیاسی را در جمهوری اسلامی بالا برد. از سویی انتخاب دکتر روحانی موجب احیای بخشی از سرمایه اجتماعی شد. دشمن در چند سال گذشته تلاش بسیاری برای از بین بردن اعتماد بخشی از جامعه که در انتخابات گذشته نامزدشان پیروز نشد انجام داد. اما انتخاب آقای روحانی و پایبندی سایر نامزدها به نتایج و همچنین مردمسالاری صادقانه در ایران تمام این توطئه ها را برملا کرد.
عقلانیت گفتمانی
این تحلیل ناصواب که رای به آقای دکتر حسن روحانی رای به "دگر" یا "غیریت" گفتمان عدالت، پیشرفت، مقاومت و عزت کشور بود پایه و اساس چندانی ندارد. دکتر روحانی نیز به عدالت، پیشرفت، مقاومت و عزت کشور اعتقاد دارد اما بر این باور است که مقاومت و تحصیل عزت کشور باید توام با "تدبیر" و "عقلانیت" باشد. بی انصافی و جفا در حق نظام و مردم است اگر آقای روحانی را سمبل "سازش" در برابر تحمیلات دشمن تلقی کنیم. کسانی که چنین تحلیلی دارند پژواک صدای دشمن در داخل کشورند.
روحانی اگر به ایستادگی در برابر دشمن اعتقاد نداشت مطمئنا مورد اقبال مردم قرار نمی گرفت. نباید فراموش کرد که مردم در این انتخابات از مناقشات اساسی در حوزه اصول نظام چه در سیاست خارجی و چه در سیاست داخلی عبور کردند. رای مردم به آقای روحانی در واکنش به سوء تدبیرهای اقتصادی بود که در یکی دو سال گذشته در کنار تحریم ها، فشارهای اقتصادی فراوانی را به خانواده ها وارد کرد.رای مردم برای حمایت از تولید و ایجاد اشتغال برای جوانان بود. مردم خواستار آرامش در فضای اقتصادی و کاهش تورم هستند.
مردم نمی خواهند صبح که از خواب بلند می شوند شاهد افزایش قیمت نجومی کالاها و خدمات باشند. مردم به رئوس کلی برنامه های اقتصادی روحانی اعتماد کردند چون فکر می کنند وی و تیم اقتصادی اش می تواند بخشی از این فشارهای اقتصادی را فروبکاهد.مطالبه مردم برای ایجاد تغییرات اقتصادی به معنای تغییر گفتمان عزت، عدالت و پیشرفت نیست.
البته ایشان مطمئنا شیوه های خاص خود را در پیگیری مطالبات و گفتمان رهبری در موضوع سیاست خارجی دارد اما تغییر روشها در این موضوع به معنای تغییر ارزشها نیست. هم آقای روحانی و هم آقای جلیلی به راهبرد و گفتمان نظام در موضوع هسته ای باور کامل دارند اما طبیعتا تاکتیک های آنها برای حصول نتیجه متفاوت است.
صبح امروز روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود را به مقاله ای با موضوع«توصیهای به اصحاب افراط»اختصاص داد:
بسمالله الرحمن الرحیم
چند روزی لازم بود تا افراطیون از سرگیجهای که در اثر شکست در انتخابات 24 خرداد به سراغشان آمده بود نجات پیدا کنند. اکنون وقت آنست که چشمهایشان را باز و گوشهایشان را تیز کنند تا به درستی دریابند که در چگونه جامعهای زندگی میکنند و با این جامعه چگونه باید تعامل داشت.
قبل از آنکه حرف اصلی این مقاله را مطرح کنیم، بهتر است مصادیق اصحاب افراط را معرفی نمائیم.ایران، در دو دهه اخیر از تندرویهای افرادی ضربه خورده است که در بیان مطالب و پیگیری مطالباتشان از زبان بیمهار، قلم سرکش، بداخلاقی، خشونت، بیحرمتی، مبالغه، تهمت و دروغ استفاده کردند. این قبیل افراد، را میتوان در دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا یافت.
خود "اصلاح طلبی" و "اصولگرائی" در ذات خود نه تنها عیب و اشکالی ندارند بلکه هر دو دارای نقاط قوت فراوانی هستند که به کمک همدیگر میتوانند برای کشور مفید واقع شوند. از ترکیب اصولگرائی و اصلاح طلبی است که "اعتدال" پدید میآید و این همان چیزی است که نظام جمهوری اسلامی برای پیشبرد اهداف خود نیازمند آنست.
اصولگرائی و اصلاح طلبی اگر با سوءاستفاده عناصر افراطی دست کاری شوند، از کارائی میافتند و به ضد خود تبدیل میشوند. این، بلائی است که در 8 سال حاکمیت جریان اصلاح طلبها بر سر اصلاح طلبی و بر سر کشور آمد و بلائی است که در 8 سال حاکمیت جریان اصولگراها بر سر اصولگرائی و بر سر کشور آمد. با این دو واقعه منفی، نباید اصل اصلاحطلبی و اصولگرائی را زیر سؤال برد، حتی اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل را نیز نباید زیر سؤال برد، کسانی که باید زیر سؤال بروند اصحاب افراط از این هر دو جناح هستند.
نکته کلیدی در این مقوله اینست که سران اصلاح طلب و اصولگرا نیز در دوران حاکمیت خود، حاضر نشدند با افراطیون برخورد کنند و آنها را مهار نمایند. به نظر میرسد آنها از افراطیون جناح خود به مثابه ابزاری برای پیشبرد اهداف حاکمیتی و تقویت قدرت خود استفاده کردند و از قباحت بهرهبرداری از تز پوسیده و ماکیاولی "هدف، وسیله را توجیه میکند" هراسی به خود راه ندادند. افراطیون دو جناح نیز از همین فرصت و حمایت، حداکثر سوءاستفاده را کردند و بداخلاقی را به اوج رساندن. بداخلاقیهای افراطیون، در عرصههای زبان و قلم و عمل به قدری بیمهار و افسارگسیخته بود که مردم را نسبت به این هر دو جناح بدبین کرد و گزینه "اعتدال" را به عنوان مطلوب مردم به حاکمیت رساند.
اینک زمان آن فرا رسیده که دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا به تجدیدنظر در روشهای خود همت کنند و پالایش محتوائی و مبنائی را محور اصلی این تجدیدنظر قرار دهند. کشور و نظام، هم به اصولگرائی نیاز دارند و هم به اصلاحطلبی، لکن به عناصر افراطی این دو جناح نه تنها نیازی نیست بلکه آنها برای منافع ملت و مصالح نظام مضر هستند. زبانها و قلمهائی که اصیلترین شخصیتهای نظام را به باد تهمت و افترا و حملات ناجوانمردانه میگیرند و به هیچ مبنا و معیاری پایبند نیستند، بیشترین ضربه را به کشور و ملت و نظام وارد میکنند.
پالایش جناحها از این عناصر کافی نیست، جناحها باید نوع نگاهشان را تغییر دهند و اخلاق را مبنای موضعگیریها و عملکردهای خود قرار دهند.انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد، هر چند پیروزی "اعتدال" بود، ولی شکست اصلاح طلبی و اصولگرائی نبود، بلکه شکست تفکر افراطی موجود در این دو جناح بود. اکنون نیز همین عناصر دست به کار شده و درحال ادامه راه خود از طریق زبان و قلم هستند.
عدهای سهم خواهی را شروع کرده و از همین حالا برای افراد مورد نظر خود پست و مقام مشخص میکنند، عدهای نیز با تحلیلهای بیپایه خود تلاش میکنند خود را تبرئه کنند و جناح مقابل خود را عامل نابسامانیها جلوه بدهند. واقعیت را نمیتوان در هیچیک از این دو تحلیل یافت. هر دو جناح باید بفهمند که کشور و مردم از عملکردهای افراطی آنها خسته شدهاند و رویکرد مردم به "اعتدال" نشان دهنده همین واقعیت است.
بازگشت از مس?ر افراط برای جناحها کار سادهایست. کافی است ضوابط موضعگیریها و اقدامات در تمام زمینهها تغییر کند و برپایه اخلاق و انصاف استوار شود. گرفتاری امروز کشور که به انزوای افراطیون منجر شد، بیاعتنائی به اخلاق و فرود آوردن شلاق بداخلاقی و بیانصافی بر گرده این و آن با هدف رسیدن به قدرت و تحکیم پایههای آن است و این کثیفترین و نامشروعترین ابزار برای رسیدن به حاکمیت و افزودن بر قدرت است.
پایبندی به بازگشت از مسیر افراط و روی آوردن به اخلاق و انصاف را جناحها میتوانند در پرهیز از تحلیلهای انحرافی، بداخلاقیهای زبانی و قلمی وکارشکنی در کار دولت منتخب ملت نشان دهند. منظور این نیست که دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا نباید در دولت آینده حضور داشته باشند، بلکه هدف اینست که مطالبه سهم نکنند و دست رئیسجمهور منتخب را برای انتخاب باز بگذارند. ماهیت اعتدال اقتضا میکند در انتخاب اعضاء دولت فراجناحی عمل شود و محور انتخابها و انتصابها شایسته گزینی باشد. با چنین نگاهی، طبعاً از هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا در دولت آینده استفاده خواهد شد و طبعاً همین ترکیب است که میتواند بر مشکلات فائق آید.
عناصر افراطی هر دو جناح باید از انتخابات 24 خرداد این درس بزرگ را بگیرند که بداخلاقیهای زبانی، قلمی و عملی آنها عامل مهمی برای منزوی شدن خودشان بود و مردم با تجربه تلخی که از افراطیون در ذهن دارند دیگر هرگز فریب آنها را نخواهند خورد. آیا بهتر نیست قلمها و زبانها از این پس به جای تهمت زدن و اهانت کردن، به خدمت اخلاق و تقویت نقاط قوت و مثبت در آیند و برای تحکیم مبانی وحدت ملی تلاش نمایند؟