گزیده سرمقاله روزنامه های امروز

در این بخش خبری "نت شهر" می توانید گزیده ای از سرمقاله روزنامه های امروز شنبه -18 خرداد ماه- را بخوانید.
صبح امروز ستون سر مقاله روزنامه کیهان،به مقاله ای از محمد ایمانی با عنوان«رصدگران غرب 3 هیچ باختند»اختصاص یافت:
انتخابات به مهمترین موضوع مباحثه و گفتوگوی عمومی در کشور تبدیل شده است. اکنون بدبینترین ناظران هم نمیپرسند که آیا مردم در انتخابات شرکت میکنند یا نه؟ قبیل این تردیدها اکنون به پای دور بودن گوینده از فضای عمومی موجود در کشور نوشته خواهد شد. سوال مهمی که یک هفته مانده به روز انتخابات تبدیل به دغدغه عمومی شده و محور گفتوگوی شهروندان است، این سوال است که به چه کسی با چه مشخصات و ملاکهایی رأی بدهیم؟
به عبارت دیگر، اینک وقوع یک حماسه بزرگ، پیش فرض اتفاق روز جمعه 24خرداد تلقی میشود و کمتر ناظری تصور میکند انتخابات جمعه آینده کم رونق باشد؛ حال آن که پیش از این رصدگران اطلاعاتی بیگانه و برخی طیفهای نشاندار اپوزیسیون به انضمام جریان فتنه چنین ارزیابی یا القا میکردند که فشار اقتصادی تحریمها و برخی بیتدبیریها در مواجهه با آن کار خود را کرده و جمهوری اسلامی با سردترین انتخابات در تاریخ خود مواجه خواهد شد.
محاسبه قدرتهای بیگانه به انضمام اپوزیسیون و جریان فتنه و حلقه انحراف از ماهها پیش این بود که تحریمها و بیتدبیریها، حلقه فشار را بر جمهوری اسلامی تنگتر کرده و نظام از یک سو با تهدید تحریم انتخابات مواجه است و از طرف دیگر مجبور است به طیفهای معارض مختلف کم یا زیاد در خارج یا داخل کشور امتیاز بدهد و عزت و غرور خود را زیر پا بگذارد.
اما نظام پایههای این محاسبه و برآورد را چه در حوزه مذاکرات هستهای و جنگ سوریه و حمایت از بیداری اسلامی و چه در عرصه سیاست داخلی و رسیدگی به صلاحیت نامزدها به هم زد. به یک معنا هماکنون که هنوز 6 روز تا برگزاری انتخابات فرصت باقی است، نظام 3 هیچ از دشمنان خارجی و پارسنگهای داخلی آنها جلو افتاده است.
هم اینک نظرسنجیها و ارزیابیها از تصاعد شور و شوق عمومی و احتمال مشارکت بالای 70درصد شهروندان در انتخابات حکایت میکند. این ارزیابی قریبالوقوع به معنای آن است که مردم زمانشناس ما یکجا از تحریمهای رذالتآلود خارجی و جریان فتنه و انحراف داخلی عبور کردهاند.
از شروع تابستان 90 که به تدریج پروژه تحریمهای فلجکننده و گزنده و شوکآور توسط مقامات وزارت خارجه و خزانهداری آمریکا رونمایی شد، معلوم بود آمریکاییها و متحدان صهیونیست و انگلیسی آنها انتخابات مجلس نهم (اسفند90) و ریاستجمهوری یازدهم را هدف گرفتهاند. اولین شوک جدی 6ماه بعد (آذر و دی90) به بازار سکه و طلا و ارز وارد شد تا نتیجه خود را 3ماه بعد در انتخابات مجلس نشان دهد. فتنهگران هم در خباثت کم نگذاشته و به تحریم انتخابات پرداختند و در همان دو سه ماهه تشدید فشار اقتصادی، بر فشار سیاسی افزودند.
اما در انتخابات ورق برگشت و معلوم شد مردم از انتخابات استقبال کرده و در حال بر جای گذاشتن یکی از رکوردهای بالای شرکت در 9 دوره انتخابات مجلس هستند. به همین دلیل بود که یکی از سران فتنه بعدازظهر همان روز در روستای وادان دماوند پای صندوق رأی رفت تا هم دیده نشود و هم در عین حال مهر به شناسنامه خویش زده و اصطلاحا خود را سفید کرده باشد! او همان کسی بود که از چندماه قبلتر به جبهه شرطگذاری برای انتخابات مجلس پیوسته اما طرفی نبسته بود.
سازمان فتنه که به تصریح گزارش روز 21 مهر 88 (13 اکتبر 2009) روزنامه لسآنجلس تایمز مشورت اصلی را برای «تحریمهای فلجکننده و شوکآور» به مقامات آمریکایی داده بود، پس از 3 شکست پیاپی در «پای صندوقهای رأی، خیابان و تحریم انتخابات مجلس» بر آن شد که خود را بازسازی کند و در سیمای ناجی و منجی اقتصادی و میانجی حل چالش خارجی به صحنه برگردد.
آنها در بازی رندانه جدید گرد آقای هاشمی جمع شدند با این تصور که شورای نگهبان اگر از عهده خاتمی برآید مجبور است درباره هاشمی منفعل عمل کند و بدین ترتیب فتنهگران بتوانند فضا را بشکنند و شرایط را مغلوبه کنند. اما آنها ضربه چهارم را از شورای نگهبان خوردند و به موازات جریان اپوزیسیون و رسانههای بیگانه روی موج یاسآفرینی و ایجاد دلسردی در افکار عمومی متمرکز شدند.
تندروهای آنها به برخی نامزدهای اصلاحطلب حاضر در میدان، عنوان اصلاحطلب قلابی و بدلی و تحریک شده سازمانهای امنیتی اطلاق کردند و اگر امروز مدعی حمایت از یکی از این نامزدها شوند، مفهومی جز خودخوری و ابراز «غلط کردیم» نخواهد داشت. در عین حال بازگشت دوباره آنها به عرصه را نه به عنوان ابتکار عمل بلکه باید از موضع ناچاری ارزیابی کرد به این معنا که آنان با قطعی دیدن مشارکت حداکثری مردم و تحقق حماسه سعی خواهند کرد از موقعیت انزوا و تقابل با مردم جاخالی داده و همرنگ مردم جلوه کنند. آنها البته در توجیه حامیان تندروتر خود به معضل برخوردهاند چرا که 4 سال است با گارد قلدری و گردن کلفتی در برابر نظام مواجه میشوند و مدتی بعد مجبور میشوند برخلاف کریخوانیها، از دعاوی خویش عقبنشینی کنند. عجالتا این جریان به یک جریان بیهویت و فاقد چارچوب و تشخص تبدیل شده است.
در حوزه خارجی اولا چند دور مذاکرات انجام شده طی همین دوسال اخیر که آخرین آن در اسلامبول برگزار شد به رصدگران سیاسی و اطلاعاتی غرب این کد قطعی را منتقل کرد که جمهوری اسلامی دچار کمترین تزلزلی در محاسبه نشده بلکه اگر تا پیش از این اندکی خوشگمانی به رژیمهایی نظیر آمریکا و انگلیس و متحدان آنها داشت، اکنون به مدلی از واقعگرایی معطوف به پافشاری قاطعانه بر حقوق خود رسیده است. ثانیا تعمیق مواضع جمهوری اسلامی در حوزه بیداری اسلامی که با برگزاری چندین نشست تخصصی در ایران همراه بود به موازات برگزاری نشست تاریخی سران جنبش عدم تعهد در تهران، به رصدگران غربی خاطرنشان کرد که ایران به جای تردید در راهبرد سیاست خارجی به یقین بیشتر در اینباره رسیده و در حال توسعه قدرت مشروع- اقتدار- خود در عرصه بینالملل است.
ثالثا مجموعه تدابیری که جمهوری اسلامی در ماجرای جنگ سوریه به کار بست، این سیگنال مشخص را ارسال کرد که ایران 2013، ایران سال 1981 نیست که مقابل تعدی و تهاجم و فشار دشمن، به دفاع در داخل مرزهای خود تن دهد بلکه به عنوان قدرتی منطقهای و مرکز ثقل محور مقاومت اسلامی، راهبرد مؤثر تهاجم را پیشه کرده و تشدید فشار بر ایران میتواند عواقب تلختری برای قدرتهای غربی به همراه داشته باشد.
واقعیت این است که از متن پایمردی و دفاعمقدس 8 ماهه ملت ایران در سال 88، بیداری اسلامی در مقیاس خاورمیانه جوشید و تیر دشمنان به سوی آنان کمانه کرد و از متن فتنهانگیزی و آتشافروزی در سوریه، طلیعه تکوین موازنه قدرت جدید در هارتلند جهان (غرب آسیا) رخ نموده است. اکنون پس از 2 سال فشار بیامان نه تنها سوریه سقوط نکرده بلکه بحران به کشوری با مختصات ترکیه که دولت آن نقشی غیرمنتظره و سیاه در جنگ سوریه ایفا کرده بود، کمانه کرده است.
اما قطعا سهم بزرگ و اصلی از شکست در این جنگ نصیب رژیم صهیونیستی است که دیگر بار قدرتنمایی مربع ایران، حزبالله، سوریه و عراق را در ابعادی جدیدتر مشاهده میکند. اگر هنری کیسینجر به درستی گفت که «بحران سوریه، جنگ جهانی سوم است» بنابراین اکنون باید به پروفسور موشیه معوز از تحلیلگران صهیونیست حق داد که بگوید سوریه و عراق و ایران و حزبالله در جنگی جهانی بر جبهه معارضین پیروز شده و منطقه استراتژیک القصیر را پاکسازی کردهاند.
قدرت حزبالله این بار بیش از جنگ 33 روزه به چشم آمده که بیانیه کاخسفید اعلام میکند «بدیهی است اگر کمک های حزبالله و ایران نبود، سوریه به تنهایی نمیتوانست شهر قصیر را از کنترل مخالفان خارج کند». این روند میتواند کمر اسرائیل را حتی در غزه و کرانه باختری و شمال فلسطین اشغالی بشکند. بدینترتیب و به اجمال باید گفت که فتنهانگیزی سیاسی و اقتصادی و نظامی، نتیجهای جز انسجام و اقتدار و قاطعیت و جنگندگی بیشتر جبهه مقاومت عاید غرب نکرده است.
استراتژیستهای متعدد آمریکایی از اتفاقات 12 سال اخیر در خاورمیانه به عنوان جنگ جهانی سوم و چهارم یاد کردهاند. افتخار ملت- دولت جمهوری اسلامی آن است که در منطقهای چنین شلوغ و پرتلاطم و پرماجرا، به برگزاری «رزمایش ملی انتخابات» اهتمام دارد و مصمم است قدرت ملی خود را در ابعاد یک حماسه سیاسی بزرگ به رخ دشمنان بکشد.
استقبال از چنین اتفاقی در اغلب کشورهای منطقه با ریسکی بزرگ همراه است اما جمهوری اسلامی با اطمینان از عقبه مردمی و اجتماعی خود، نمایش اقتدار مردمی را فرصتی بزرگ در مواجهه با تهدیدهای دشمنان تلقی میکند. یک هفته مانده به جشن بزرگ ملی، موضوع همت مردم برای رقم زدن حماسه ای رو کمکن قطعی به نظر میرسد. هر رأیی که به صندوقها ریخته شود، در زرادخانه اقتدار جمهوری اسلامی انباشته خواهد شد. اینک زمان آن است که با انتخاب بهترین گزینه برای شرایط فعلی از میان نامزدهای تأیید صلاحیت شده، گام تمامکننده در ماراتن حماسه انتخابات برداشته شود.
اگر باید سد تحریمها را شکست و از تهدید محاصره اقتصادی، فرصت به فعلیت رساندن استعدادهای موجود را فراهم کرد، و اگر مقصد امنیت و منافع ملی از مسیر گفتمان مقاومت و مجاهدت میگذرد، لاجرم باید به شاخص تقوا و شجاعت و استقامت بیش از همیشه بها داد. اگر هم از تدبیر و سختکوشی و مراقبت از اطرافیان و مبارزه با فساد اقتصادی و حل چالش تورم و پرهیز از حاشیه سازی و باج ندادن به دشمنان و امتیازخواهان سخن میگوییم که هر یک شاخص مهمی است، میتوان تمام این مشخصهها را به مثابه دانههای تسبیح بر محور «تقوا» جمع کرد.
ضعف تقواست که افرادی را وامیدارد به طمع و توقع چند رأی بیشتر، واقعیتها و حقایق را زیر پا بگذارند، بیانصافی و سیاهنمایی کنند، از اصول و منافع ملی تخفیف بدهند، عروسک خیمهشببازی باندها باشند و با کوک آنها تنظیم شوند، از نرمش یک طرفه با آمریکا و غرب سخن بگویند و وعدههای فریبنده ناشدنی بدهند.
تقوا و حرّیت است که رجال سیاسی را از حصار تنگ باندها و اطرافیان میرهاند و مجال استفاده از توانمندیهای علمی و کارشناسی و ملی به دولت جدید میدهد. آنها که برای قدرت حرص نمیزنند و حق را زیر پا نمینهند و از باطل آویزان نمیشوند و به اولویت باورها ایمان دارند و در عین حال به اعتبار پاکدستی و سادهزیستی و امانتداری در عمل نشان میدهند که غمخوار معیشت تودههای مستضعف هستند، در این مسیر اولویت دارند. و صدالبته رئیسجمهور جدید باید از همه ظرفیتها و از جمله سایر نامزدهای متعهد بهره گیرد.
در ادامه مقاله امروز محسن جندقی را با عنوان «اقتصاد مهمتر است یا سیاست»منتشر شده در ستون یادداشت روز روزنامه وطن امروزاز نظر می گذرانید :
چه کشورهایی قدرتمند هستند؟ آیا در حال حاضر کشوری که جمعیت بیشتری داشته باشد، وسیعتر باشد، نیروی نظامی قویتر داشته باشد، قدرتمند است؟ اگر این طور باشد باید هند از آمریکا قویتر باشد، چون جمعیت و نیروی نظامی بیشتری دارد یا اندونزی باید قویتر از روسیه باشد، چون جمعیت بیشتری دارد یا برزیل، عربستان، هند، مغولستان، آرژانتین، کانادا و... باید قویتر از آلمان باشند، چون وسعت آنها بسیار بیشتر از این کشور اروپایی است اما چرا این طور نیست؟ چرا کشوری مثل آلمان که حتی نیروی نظامی درست و حسابی ندارد، یکی از قویترین کشورهای اروپایی میشود و حتی کشورهای دارای حق وتو این کشور را در جمع خود میپذیرند و 1+5 تشکیل میشود؟ ما در هزاره سوم زندگی میکنیم و به علل گوناگون مولفههایی که یک واحد سیاسی را قدرتمند میکند در طول تاریخ تفاوت کرده است.
دیگر در هزاره سوم یک کشور پهناور حتماً قوی نیست. دیگر کشوری که فقط نیروی نظامی بسیار داشته باشد قویتر از کشوری که نیروی نظامی کمتر داشته باشد، نیست. دیگر کشوری صرف جمعیت فراوان، قویتر از واحد سیاسی کم جمعیتتر نیست. حتی در حال حاضر اهمیت نقاط ژئوپلتیک جهان در حال کاهش است. دیگر نقاط ژئواستراتژیک جهان آن اهمیت چند دهه گذشته را ندارد. چه اتفاقی افتاده است؟ اگر نقاط ژئوپلتیک آن اهمیت سابق را ندارد، چرا خلیجفارس همچنان مورد توجه ابرقدرتهاست؟پاسخ همه اینها فقط یک کلمه است: «اقتصاد».
هماکنون هرکشوری که اقتصاد قویتری داشته باشد مولفههای قدرت بیشتری در اختیار دارد. شاید تعجب کنید، کویت که بهزور به اندازه یکی از استانهای کوچک ما میشود هماکنون یکی از کشورهای قدرتمند جهان است، چرا که دینار این کشور حداقل 3 برابر دلار آمریکا ارزش دارد! آلمان به علت اینکه قدرت اول اقتصادی اروپاست، قدرتمندترین کشور این منطقه است. اتحادیه اروپایی چند سالی میشود کاسه گدایی را مقابل آلمان گرفته است و خانم صدراعظم، قویترین زن جهان لقب گرفته است.
رشد اقتصادی آلمان در سالهای بحران اقتصادی غرب هم ادامه داشت تا مسؤولان این کشور در سفر به دیگر کشورهای اروپایی از موضع قدرت حرف بزنند. هماکنون اهمیت نقاط استراتژیک اقتصادی که به آن ژئواکونومی گفته میشود مهمتر از ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک است، به همین علت ژئوپلیستها خلیجفارس را هماکنون، بیشتر منطقهای ژئواکونومیک میدانند تا ژئواستراتژیک. به این معنا که اهمیت اقتصادی خلیجفارس در حال افزایش است و کشورهایی که در این حوزه قرار دارند بالقوه موقعیت اقتصادی بهتری نسبت به دیگران دارند. حالا کشوری موفقتر است که بتواند از این موقعیت نهایت استفاده را بکند.
همین موقعیت ژئواکونومی است که موجب شده بسیاری از تحریمها را دور بزنیم اما آیا توانستیم از این ظرفیت و پتانسیلها استفاده کنیم؟ چطور میتوانیم به قدرت اول منطقه تبدیل شویم و یکی از بندهای سند چشمانداز را جامه عمل بپوشانیم؟ قطعا اقتصاد یکی از عواملی است که میتواند ما را به اهداف خود برساند. سالهای سال بود اقتصاد، موضوعی درجه 2 و 3 معرفی و کمتر به آن پرداخته میشد. این بیتوجهیها و درجهبندی کردن در چند دهه گذشته موجب شده است اقتصاد به این وضع بیفتد.
رشد اقتصادی کشور متوقف شده، ارزش پول ملی کاهش یافته، صادرات ما کم شده، تولید ملی کاهش یافته، سرمایههای ملی در حال خارج شدن از کشور است، بیانضباطی مالی بر چارچوبهای مالی چیره شده است، هدفمندی یارانهها بد اجرا شده و فساد اقتصادی افزایش یافته است. قطعا با ادامه این روند اقتصاد ما هر روز ضعیفتر از گذشته خواهد شد.
اگر اقتصاد هم درست نشود، جامعه فقیر و ضعیف خواهد شد و سیاست نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. جامعهای که ضعیف باشد بهراحتی مقابل فشارهای بیگانه تسلیم خواهد شد. شاید گفته شود اقتصاد هماکنون که معیشت مردم به خطر افتاده و گرانی بیداد میکند ...... و نوسانات نرخ ارز موجب هرج و مرج در بازار شده است، اهمیت پیدا کرده و بعد از اینکه بحران اقتصادی به پایان رسید باید حوزههای دیگر در اولویت قرار گیرد؛ این تفکر قطعا موجب خواهد شد، اقتصاد ایران
بحرانیتر شود. رهبر حکیم انقلاب اسلامی در آخرین بیاناتشان جملههای کلیدیای در این باره عنوان کردند: «اگر ملت مقتدر باشد، توانا باشد، نیاز خود را کم کند، مشکلات خود را بر طرف کند و امروز که مساله اقتصاد مساله اصلی است، بتواند اقتصاد خود را رو به راه کند، دشمن در مقابله با ملت ایران بیدفاع خواهد ماند». قطعا اقتصاد قوی، ملت را مقتدر خواهد کرد و اقتدار ملت، کشور را قدرتمند خواهد کرد. کسی که فکر میکند اقتصاد یک حوزه پیش پا افتاده و موضوعی دستهچندم است به این کشور و ملت خیانت کرده است.
هماکنون اقتصاد خوب یعنی اقتدار ملی، امنیت ملی و رسیدن به منافع ملی. همین که چندین سال است نامگذاری اقتصادی انجام میشود و همه کشور برای رسیدن به اهداف اقتصادی بسیج میشود اتفاقی مبارک است اما برای اینکه توانمندیهای بالقوه خود را به بالفعل تبدیل کنیم همتی بیشتر و عملکردی حماسی میطلبد. انتخابات 24 خرداد فرصتی است که میتواند ما را به اهداف اقتصادی نزدیک کند. انتخاب درست و کارآمد میتواند اقتصاد ایران را از وضعیت فعلی نجات دهد. به امید آن روز که در اهم فیالاهم اقتصاد را جدیتر بگیریم و با اقتصاد عالی، اقتدار ملی را افزایش دهیم.
ستون یادداشت روز امروز روزنامه خراسان به مقاله ای از علیرضا رضاخواه با عنوان«القصیر نقطه عطفی در آینده سوریه»اختصاص یافت:
ارتش سوریه در کنار رزمندگان مقاومت حزب ا... لبنان پس از حدود دو هفته درگیری شدید توانست شهر القصیر را به طور کامل از دست تروریست ها آزاد کند. موفقیتی که برخی آن را همسنگ "پیروزی های حزب ا... لبنان در جنگ 33 روزه" و برخی "حل نیمی از بحران سوریه "و برخی دیگر نیز "حفظ عقبه مقاومت" نام دادند. واقعیت این است که آزاد سازی شهر القصیر از دو بعد زمانی و مکانی برای جبهه مقاومت سرنوشت ساز قلمداد می شود.
القصیر و جغرافیای سیاسی
از لحاظ مکانی یا همان جغرافیای سیاسی، شهر «القصیر» در غرب سوریه، در 35 کیلومتری شهر «حمص» و 15 کیلومتری مرزهای لبنان قرار دارد. تسلط تروریست ها بر این منطقه علاوه بر تحکیم موقعیت شورشیان در استان حمص، راه ارتباطی دولت مرکزی با حاشیه ساحلی را منقطع ساخته ، دره بقاع در لبنان را به یک کریدور لجستیکی برای گروه های تکفیری تبدیل کرده و محور مقاومت در مسیر سوریه لبنان را با چالش جدی مواجه ساخته بود.
بر اساس برآوردهای ارتش سوریه؛ منطقه القصیر و روستاهای حومه آن کانون حضور و فعالیت بیش از سه هزار نیروی مسلح وابسته به جبهه النصره و دیگر گروه ها و جریان های سلفی تکفیری بوده و به همین خاطر این منطقه عقبه مهم و استراتژیک برای جریان های وهابی و تکفیری در مناطق و استان هایی مانند دمشق، ریف دمشق، حمص، حماه، لاذقیه و طرطوس می باشد. این در حالی است که حدود 23 روستا و مزرعه در منطقه ریف جنوب غربی حمص و در واقع در «حوض العاصی» وجود دارد و در آن بیش از 30 هزار شهروند شیعی لبنانی زندگی می کنند که پیشتر روستاهایشان جزو اراضی لبنان شمرده می شدند، اما بر اساس قرارداد «سایکس – پیکو» به خاک سوریه منضم شدند.
این افراد و روستاها و زمین هایشان اگرچه جزو خاک سوریه به شمار می آیند، اما دارای تابعیت و شناسنامه های لبنانی هستند. «سید حسن نصر ا...»، دبیرکل حزب ا... لبنان که در سخنرانی های اخیر خود از دفاع و حمایت از شیعیان لبنانی ساکن مناطق مرزی سخن می گفت، این افراد و مناطق آنها را مد نظر داشت. اتصال لایه سخت مقاومت یعنی مناطق علوی نشین و شیعه نشین در داخل سوریه و ارتباط مجدد آن به لبنان علاوه بر افزایش روحیه نیروهای دولتی هسته مرکزی مقاومت را از آسیب پذیری خارج می سازد.
شکست استراتژی محاصره
به دنبال طولانی شدن ناآرامی های سوریه و عدم توفیق جریان های تروریستی و حامیان خارجی آنها در سرنگونی قدرت مرکزی، طرح کنترل مرزها و محاصره نظام در داخل مرزهایش در دستور کار شورشیان قرار گرفت. طرحی که با مقاومت و همکاری دولت عراق در مرزهای این کشور ناکام ماند. ارتش سوریه اخیرا مرزهای این کشور با اردن را نیز امن ساخته است. مرز لبنان بیش از یک سال منطقه ای برای جولان جریان های تکفیری شده بود. آزاد سازی القصیر مرزهای ناامن را محدود به مرزهای ترکیه ساخت. از همین رو است که بسیاری از تحلیل گران معتقدند گام بزرگ بعدی ارتش سوریه حرکت به سمت استان حلب به منظور ایمن سازی مرزهای شمالی این کشور خواهد بود.
دست بالا در مذاکرات ژنو2
از بعد زمانی نیز آزادی القصیر در آستانه مذاکرات ژنو 2 اهمیت پیروزی های میدانی را دوچندان می سازد. نیویورک تایمز در مطلبی با اشاره به این موضوع می نویسد : آزادسازی القصیر از طرف نظام سوریه، شکست و ضربه سنگینی برای مخالفان به حساب می آید. دولت بشار اسد در حال تلاش است تا بیشترین حد ممکن از شهرها و مناطق را بازپس بگیرد تا بتواند با دست بالا در مذاکراتی که روسیه و آمریکا در حال برنامه ریزی اش هستند [ژنو 2] وارد شود.
فارغ از این امر همزمانی توفیقات میدانی نیروهای مقاومت و ارتش سوریه با بحران داخلی در ترکیه و همچنین ناکامی جریان معارضه در نشست اخیر استانبول باعث شده تا علی رغم اتهامات تکراری اخیر فرانسه و انگلیس مبنی بر استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه ،تحرکات سیاسی بین المللی محور عربی –غربی ضد سوری ناکام بماند.
در خاتمه بایستی تصریح کرد : پایان یافتن نقش لبنان [از حیث مکان جغرافیایی] در پشتیبانی از تروریست های مسلح ،جدایی افتادن بین پایگاه های مخالفین مسلح در شمال و وسط و جنوب سوریه و در نتیجه از بین رفتن توانایی آنها در جابه جایی و تقویت و حمایت متقابل بین این مناطق و همچنین افتادن گروه های مسلح به چند دستگی و تشتت در نتیجه یاس و ناامیدی از شکست در نبردهای میدانی ؛ در کنار پیشرو بودن جریان مقاومت در عرصه سیاسی و بین المللی می تواند آزاد سازی القصیر را به نقطه عطفی در آینده تحولات سوریه تبدیل نماید.
محمد علی پورمختار(نماینده مجلس)در مقاله ای با عنوان «رمز پیشتازی گفتمان جهادی»برای ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز این طور نوشت:
مناظرهها با همه فراز و فرودهایش برگزار شد و با ید از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به خاطر فراهم کردن چنین فرصتی تقدیر و تشکر کرد. برگزاری مناظره دیروز با محوریت مسائل سیاست داخلی و خارجی اوج این مناظرهها بود و الان نوبت مردم است که با شنیدن دیدگاههای مختلف میبایستی در روز 24 خرداد دست به انتخابی بزرگ زده و سکان ریاستجمهوری را به کاندیدای اصلح بسپارند. نکتهای که باید از مجموع مناظرهها در نظر داشت و در جریان مناظرهها خودش را نشان داد وجود برخی دیدگاههای افراطی بود که به نوعی خارج از نگاههای واقعبینانه به مسائل داخلی و خارجی و بخصوص نیازهای واقعی مردم در حوزه مسائل اقتصادی و رفع مشکلات آنها بود.
از طرف دیگر در مقابل،دیدگاههای واقع بینانه ای مطرح شد که به دور از شعارزدگی تلاش میکرد با تمرکز بر واقع بینی از دادن وعدههایی که قابلیت تحقق ندارد اجتناب کند زیرا دادن چنین وعدههایی منجر به بی اعتمادی مردم میشود.به نظر میرسد بین گفتمانهای مطرح شده در این سه مناظره چنین گفتمانی نزدیکترین و بهترین گفتمانی بود که مردم آن را میپسندند، گفتمانی که مبتنی بر مدیریت جهادی است و از هرگونه وعده و وعید غیر عملی پرهیز میکند.
فارغ از نگاه شخصی که به دکترقالیباف دارم معتقد هستم گفتمان مدیریت جهادی با توجه به نگاه عملگرایانه و شعارهای مبتنی بر نیازهای کشور میتواند کارگشا باشد ضمن اینکه میدانیم مدت زمان ریاست جمهوری بسیار کوتاه است و برای رسیدن به مرحله عمل زمان کافی وجود ندارد اما گفتمان جهادی به خاطر پرهیز از شعارزدگی و به خاطر روحیه ای که دارد میتواند به سرعت مسائل را بشناسد و برای حل آن اقدام کند.
این نوع گفتمان برخلاف گفتمانهایی است که مبنای کار خود را بر اساس طرح موضوعات یا صحبتهایی قرار میدهند که بیشتر به فضای کتابخانه ای و سخنرانی و مباحثات علمی نزدیک است.در حالیکه در گفتمان جهادی روش اجرا بر مبنای استفاده از تجربیات گذشته است. نکته دیگری که در جریان مناظرهها خود را نشان داد نوعی سیاستزدگی بود که در صحبتهای برخی از کاندیداها موج میزد.در این میان طرح مجدد مسائلی که مبتنی بر سیاستزدگی این افراد بود با وجودیکه خودشان به انحای مختلف در ایامی که مسئولیت داشتند یا برخی با وجودیکه هنوز در مسئولیت هستند به این سیاست زدگی مبتلا هستند.
باید توجه داشت مردم سیاست زدگی مطرح شده در صحبتهای اینگونه کاندیداها را نمی پسندند و با هوشیاری تمام و با توجه به پیشینه کاری این گروهها تشخیص میدهند شعار چه گروهی منجر به عمل میشود.به نظر میرسد باید گفتمان و حرکت دولت آینده را از سیاست زدگی خارج کرد. یقینا گفتمان مبتنی بر مدیریت جهادی میتواند این ماموریت را به نحو احسن به سرانجام برساند.
در ادامه مقاله امروز روزنامه رسالت نوشته محمد کاظم انبارلویی را با عنوان«نقشه راه»از نظر می گذرانید:
نقشه راه چیست؟ نیم قرن از ظهور نهضت اسلامی امام خمینی (ره) میگذرد. نام و یاد او هنوز زنده است و راه او، صراط مستقیم انسانهای آزاده جهان است.مقام معظم رهبری در دیدار با اقشار مختلف مردم در مراسم چهارده خرداد در حرم مطهر امام خمینی (ره) از سه باور امام یاد کردند که امروز میتواند به عنوان سه باور رهبران رهایی بخش جهان اسلام ، چراغ راه باشد. باور به خدا و قیامت ، باور به پاکی وصداقت و همراهی ملت و باور به خود و اعتماد به نفسی که میتوانیم در برابر جبهه کفر، الحاد و نفاق بایستیم و مسیر فلاح و رستگاری در آخرت و سعادت دنیا را توأمان داشته باشیم.
بیش از سه دهه از حیات انقلاب اسلامی میگذرد. 24 سال است امام (ره) از میان ما رخت بربسته و به سرای جاوید شتافته است. اما انقلاب اسلامی هر روز بالندهتر و پیروزمندتر از گذشته در صحنههای جهانی رخ مینماید.
سرّ این پیروزی طراحی امام (ره) در تدوین نقشه راه است.
نقشه راه به تعبیر مقام معظم رهبری « همان اصول و مبانی امام خمینی (ره) » است که از متن قرآن و متن فرهنگ اهل بیت علیهم السلام گرفته شده است. کسانی میتوانند در مسیر پاسداشت اصول و مبانی امام (ره) گام بردارند که اعتقاد عمیق به خدا و پیامبران الهی بویژه پیامبر رحمت، رسول گرامی اسلام داشته باشند. کسانی میتوانند نقشه راه امام را عملیاتی کنند که در « خود » متوقف نشده باشند و با عبور از خود برای پیشرفت کشور، خدمت به مردم و بسط عدالت علوی تلاش کنند.
کسانی میتوانند در مسیر نقشه راه با مردم و انقلابیون همنفسی کنند که به اقتدار انقلاب بیش از به قدرت رسیدن خود یا در قدرت ماندن خود بیندیشند.انصاف باید داد که نام و یاد امام (ره ) زنده است و نقشه راه امام (ره) همچنان به عنوان راهبرد اصلی انقلابیون ایران و مسلمانان جهان کاربردهای عملی خود را داشته است و اینکه رهبری هوشمندانه، شجاعانه ، مدبرانه و دلسوزانه آیت الله العظمی خامنهای است که اجازه نداده است اندکی از مسیر امام (ره) انحراف حاصل شود یا کسانی در مقام تجدیدنظرطلبی برآیند.
امروز اصول امام (ره) در صیانت از جمهوریت و اسلامیت نظام ، در سایه اتخاذ و یکپارچگی ملت ایران در نزد نسل سوم انقلاب قویتر و مستحکمتر از دو نسل دیگر جایگاه دارد و همین مایه و پایه اصلی امنیت ملی است.
امروز اصول امام (ره) در استکبار ستیزی ومقاومت در برابر تبهکاریهای قدرتهای جهانی و اراده خلل ناپذیر در حمایت از ملت مظلوم فلسطین هنوز طراوت و تازگی دارد و جوانان سلحشور ایران و جوانان جهان اسلام روی قطب نمای امام (ره ) حرکت میکنند و معجزه پدیداری بیداری اسلامی را رقم زدهاند.
اصول امام در قلمرو اقتصاد با محور تکیه بر اقتصاد ملی و مقاومتی و رسیدن به خودکفایی و بینیاز شدن از شبکه جهنمی اقتصاد جهانی و دفاع وحمایت از محرومین و مستضعفین مورد توجه نخبگان ملی است.متأسفانه کسانی گاهی ادعای پیروی از خط امام و راه امام دارند امّا با این اصول بیگانهاند و حتی در سالگرد آن عزیز سفر کرده از انتشار یک بیانیه که یاد امام را گرامی بدارند پرهیز میکنند.
برخی ادعای پیروی از امام (ره) را دارند امّا در سال 88 با همکاری با ژنرالهای جنگ نرم دشمن در شخم زدن اصول و مبانی اعتقادی امام (ره) در برخی خیابانهای تهران مشارکت کردند.برخی ادعای پیروی از امام (ره) را دارند امّا در برابر جسارت به عکس او وشعار علیه آرمان او که « اصل ولایت فقیه» است در فتنه 88 سکوت کردند و هنوز هم حاضر نیستند سکوت خود را بشکنند.
آنان حاضر نیستند مرزبندی با مؤمنین و پیروان راستین خط امام را بردارند و در چارچوب منشور برادری امام (ره) در امر جمهوریت نظام مشارکت کنند ودر تقویت مبانی اسلامیت نظام در دهه چهارم انقلاب کارنامه قابل قبولی از خود در تاریخ ثبت کنند. آنها مرزهای غیرت و حمیت و استکبارستیزی ، ظلم ستیزی و انقلابیگری با جهانخواران را برداشتهاند و به راحتی در بلندگوهایشان برخلاف نقشه راه امام حرف میزنند. قول و فعل سیاسی آنها برای رسانههای اهریمنی دشمن خوراک تولید میکند و حاضر نیستند گامی برای پیشرفت کشور و خدمت به مردم بردارند.
آنها با منطق « یا همه یا هیچ»به قدرت نگاه میکنند همین بیراهه روی ، آنها را همراه دشمنان نظام علیه مردم کرده است. در خوشبینانهترین داوری این کار را از روی غفلت انجام میدهند. اما تاریخ این قول و فعل را خیانت به ملت، خیانت به امام و خیانت به انقلاب ثبت میکند و با کسی تعارف ندارد.
آنان بخت خود را در فتنه 88 با اردوکشی خیابانی در همراهی با سیاستهای مداخلهگرانه و شوم آمریکا و انگلیس آزمودند و دیدند که آن راه بن بست است. سئوال این است که چرا در خود متوقف شدند و حاضر نیستند از « خود» عبور کنند؟ مگر دعوت به خدا بدون عبور از « خود » ممکن است ؟ ما روزهای عبرت آموزی را داریم پشت سر میگذاریم.باید دعا کنیم عاقبت به خیر شویم و آنان راه را از همان نقطه که به بیراهه رفتهاند برگردند. راه امام (ره) و نقشه راه امام (ره) روشن است. اگر این راه را نرویم در پیشگاه خداوند بزرگ و در پیشگاه ملت ایران و ملتهای جهان که شیفته حقیقت راه امام (ره) هستند عذری نخواهیم داشت.
در پایان بد نیست گلهای از دو نامزد اصلاح طلب در جریان مناظره فرهنگی بکنم. نقشه راه فرهنگی امام روشن است و نفی فرهنگ اباحهگری غربی از اصول مسلم آن است. متأسفانه در جریان مناظره نامزدها دو تن از آنها که از اردوگاه اصلاحطلبان نام نویسی کردهاند از افرادی به عنوان هنرمندان و سفیران فرهنگی جمهوری اسلامی یاد کردهاند که اولی به اعتراف خود تحت تأثیر نویسندگان ضد دین همانند صادق هدایت و صادق چوبک است و در مجامع جهانی عرف اخلاق ایرانیان و حدود شرعیای که یک مسلمان باید به آن پایبند باشد را رعایت نمیکند و دومی در جریان فتنه 88 یکی از همکاران رادیو بیبیسی و رادیو آمریکا در هتاکی به جمهوریت نظام و ارزشهای مردم مسلمان ایران بود.
تصاویر این دو به اصطلاح هنرمند در سایتهای خبری در حالی که حریمهای اخلاقی را رعایت نمیکنند موجود است. معلوم نیست میان هزاران هنرمند متعهد که آثار جهانی دارند و به عنوان سفیران فرهنگی جمهوری اسلامی مطرح هستند چه اشکالی دارند که آقایان عارف و روحانی به این دو چهره منفور افتخار میکنند!
دیروز سومین قسمت از مناظره 8نامزد انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد.مردم خوبمان در این سه مناظره عیار مواضع 8 نامزد را می توانند در ترازوی نقشه راه امام(ره)مورد سنجش قرار دهند .این سنجش ملت را در انتخاب اصلح قطعاً یاری خواهد کرد.
صبح امروز روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود را به مقاله ای با موضوع«اشتباه راهبردی اردوغان»اختصاص داد:
بسمالله الرحمن الرحیم
تظاهرات و اعتراضات مردمی در ترکیه وارد دومین هفته خود شده و شرایط پیچیدهای را برای دولت اردوغان پدید آورده است. اعتراض، از آنجا شروع شد که مردم اسلامبول به تصمیم شهرداری برای انجام طرح نوسازی میدان تقسیم این شهر اعتراض داشتند و با حضور معترضانه در همین میدان خواستار لغو این تصمیم و برکناری شهردار شدند. روشن است که این یک اعتراض محدود بوده و در سطح ملی جایگاهی نداشت، اما برخورد غیرمنعطف مسئولین محلی و دولتی موجب گسترده شدن اعتراضات و کشانده شدن آن به شهرهای دیگر شد و آن را به یک بحران در سطح ملی تبدیل کرد، بحرانی که علاوه بر گرفتن چند قربانی و برجای گذاشتن مجروحین زیاد اکنون جنبههای سیاسی نیز پیدا کرده است.
آنچه این روزها در ترکیه میگذرد، از جنبههای مختلف قابل بررسی است.اول آنکه مردم ترکیه از سیاست خارجی دولت اردوغان ناراضی هستند. این نارضایتی به 5 نکته مربوط میشود که عبارتند از:
- تحمل روابط تحقیرآمیز با رژیم صهیونیستی
- مداخلات گسترده در بحران سوریه و حمایت از تروریستهای مخالف دولت اسد.
- دخالت در مسائل داخلی عراق
- ناکامی در پیوستن به اتحادیه اروپا
- و رشد روزافزون مداخلات آمریکا در امور داخلی ترکیه
این وضعیت، از دولت اردوغان و حزب وی، که با شعار اسلام گرائی به قدرت رسیده بود، چهرهای متضاد با آنچه در آغاز ظاهر شده بود ترسیم کرد بطوری که اکنون پایگاه قابل ملاحظهای در میان حامیان اصلی خود که تودههای مردم ترکیه بودند ندارد. کسانی که در چند انتخابات، طی سالهای گذشته به امید رسیدن به آرمانهای ملی و دینی و فاصله گرفتن از وابستگیهای سیاسی به غرب و صهیونیسم حاضر شده بودند آراء خود را به حزب اردوغان بدهند، اکنون احساس میکنند هیچیک از آن آرمانها محقق نشده و حتی وابستگیها به غرب و صهیونیسم افزایش یافته است.
درست به همین دلیل است که همان کسانی که به اردوغان و حزب وی رأی داده بودند، در مقاطع مختلف علیه رژیم صهیونیستی تظاهرات میکنند، در برابر سفارت آمریکا در آنکارا تجمعات اعتراض آمیز برگزار مینمایند و سیاستهای مداخلهجویانه اردوغان در سوریه را زیر سؤال میبرند.
دوم آنکه احزاب سیاسی ترکیه، که عمدتاً لائیک یا ملی و در مجموع فاقد گرایشهای اسلامی هستند نیز اکنون به صحنه آمده و در تظاهرات اخیر پرچمدار و صحنه گردان شدهاند. حضور احزاب در صحنههای اعتراض با توجه به سابقهای که در عرصه سیاسی ترکیه دارند، برای دولت اردوغان گران تمام خواهد شد. اگر این احزاب، تنها مخالفان دولت بودند مخالفت آنها چندان اهمیتی نداشت، ولی اکنون علاوه بر آنها اقشار مذهبی و ملی جامعه ترکیه نیز از دولت اردوغان ناراضی هستند و این احتمال وجود دارد که این مجموعه با هم متحد شوند و برای اردوغان دردسرهای جدی پدید آورند. به همین دلیل باید پذیرفت که دولت اردوغان اکنون دچار یکی از پیچیدهترین مشکلات دوران حکومت خود شده و معلوم نیست بتواند آن را پشت سر بگذارد.
سوم آنکه اردوغان در سالهای اخیر روابط خود با آمریکا و رژیم صهیونیستی را تقویت کرده و همزمان، همسایگان خود به ویژه سوریه و عراق را بشدت از خود رنجانده است. این، یک اشتباه راهبردی است که دولت ترکیه مرزهای خود با همسایگان را ناامن میکند و به دولتهائی که غیر از مطامع استعماری هدف دیگری را در منطقه دنبال نمیکنند نزدیک میشود.
آمریکا و رژیم صهیونیستی همواره با متحدان خود همچون دستمالی رفتار میکنند که هر وقت تاریخ مصرف آن پایان یابد باید آن را کنار گذاشت. این رفتار را آنها در همین منطقه خاورمیانه با شاه ایران، صدام، مبارک، قذافی، زینالعابدین بن علی و علی عبدالله صالح کردند و هر زمان احساس کنند تاریخ مصرف اردوغان به پایان رسیده با او نیز چنین خواهد کرد. این مطلب را سناتور مک کین آمریکائی با دیکتاتور دانستن اردوغان و اینکه او باید برود به زبان آورده است.
سیاست درست اینست که اردوغان روابط خود را با همسایگان مستحکم کند، مردم کشور خود را راضی نگهدارد و با برخورداری از این پشتوانههای قوی روابط خود با غرب را براساس منافع ملی کشور خود تنظیم نماید. سیاستهای منطقهای اردوغان، تاکنون درست در جهت عکس به پیش رفته و راه را برای ورود آمریکا و رژیم صهیونیستی به منطقه و مقابله با قیامهای مردمی ناشی از بیداری اسلامی هر روز بازتر کرده است. این سیاستها، اکنون به زیان خود اردوغان تمام شده و اکنون پیش بینیهای کارشناسانی که میگفتند قربانی بعدی قیامهای مردمی منطقه خود اردوغان خواهد بود درحال تحقق است.
چهارم آنکه پیدایش بحران در ترکیه به نفع منطقه و جهان اسلام نیست، کما اینکه بحران سوریه و هر بحرانی در هر یک از کشورهای اسلامی نیز به نفع نمیباشد. در این بحرانها، تعداد زیادی از مسلمانان کشته میشوند، ویرانیهائی به بار میآید، ثروت ملی ملتهای مسلمان از بین میرود و جبهه مسلمانان دچار ضعف میشود درحالی که سود این درگیریها به جیب آمریکا، صهیونیستها و سایر بیگانگان میرود و به تقویت دشمنان اسلام منجر میشود. بنابر این، به همان اندازه که بحران سوریه برای مسلمانان روشن ضمیر و آگاه ناخوشایند است، بحران ترکیه نیز ناخوشایند است به ویژه آنکه آمریکا و رژیم صهیونیستی برای ترکیه، به دلیل سوابق آن، حساب ویژهای باز و اهداف مهمی را در چارچوب منافع استعماری خود دنبال میکنند.
موقعیت استراتژیک ترکیه در منطقه، که همواره مورد نظر غرب بوده و قدرتهای غربی با سلطهای که چندین دهه از طریق سلطه نظامیان بر این کشور داشتند تا بتوانند از یکطرف به تقویت رژیم صهیونیستی بپردازند و از طرف دیگر تحولات جهان عرب و منطقه خاورمیانه را با معیارهای خود تنظیم نمایند، برای قدرتهای سلطهگر از اهمیت ویژهای برخوردار است. به همین دلیل غربیها، تحولات ترکیه را با دقت زیر نظر خواهند داشت و با استفاده از اشتباه راهبردی اردوغان تلاش خواهند کرد این تحولات را به نفع خود به پیش ببرند و به جای اردوغان مهرهای را به قدرت برسانند که بیشتر مورد اعتمادشان باشد.
هنوز راه چاره برروی اردوغان بسته نیست. اردوغان میتواند با تصحیح اشتباهات خود، رضایت مردم ترکیه و دولتها و ملتهای همسایه را جلب نماید و با تحکیم جایگاه و تقویت دولت خود، بر بحران کنونی غلبه کند و نقش خود را در مقابله با بحرانی که قدرتهای سلطه گر غربی برای منطقه رقم زدهاند ایفا نماید. این، یک فرصت تاریخی برای اردوغان است که اگر از دست بدهد دیگر هرگز آن را به دست نخواهد آورد.
«پیروزی بخش خصوصی در تغییر گفتمان اقتصادی کشور»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته هادی حدادی را می خوانید:
نگاهی بی طرفانه به برنامههای تبلیغاتی و به ویژه تلویزیونی کاندیداهای ریاست جمهوری یک واقعیت غیر قابل انکار را نمایان میکند و آن حاکم شدن خواستهای اقتصادی و البته خواستهای همسو با مطالبات بخش خصوصی در اظهارنظرهای نامزدهای ریاستجمهوری است. این مهم نه تصادفی است و نه مصلحت اندیشانه. بلکه ناشی از سازماندهی درستیاست که صاحبان کسب و کار و تشکلهای نمایندگی آنها در چند سال اخیر آغاز کردهاند. در صورت توجه به واژگان مورد استفاده کاندیداها پررنگی مواضع زیر قابل ملاحظه است:
بهبود فضای کسب و کار، ثبات بازار ارز، خصوصیسازی به جای خصولتی سازی، بازپرداخت مطالبات پیمانکاران و کاهش تورم، پرداخت سهم بخش خصوصی از هدفمندسازی یارانهها و... . همه اینها ثمره تلاشهایی است که جامعه فعالان بخش خصوصی با درایت، بلندنظری و گستردگی آغاز کردهاند.
از پیگیری برای تصویب قانون بهبود مستمر فضای کسب و کار تا صدور بیانیه مطالبات اتاق بازرگانی ایران تا بیانیهها و مصاحبههای تشکلهای بخشی درباره مطالبات پیمانکاران تا بزرگ کردن اهمیت شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی و... . این نشان می دهد بخش خصوصی توانسته است گفتمان مورد نظر خود را بر محیط سیاسی مسلط کند که دستاوردی بینظیر در تاریخ حرکت صاحبان کسبوکار است. این گفتمان با طرح توسط کاندیداها در رسانههای عمومی خودبهخود راه خود را به افکارعمومی و گروههای اجتماعی دیگر نیز باز می کند و می تواند در ارتقای جایگاه بخش خصوصی، کارفرمایان و کارآفرینان در نگاه مردم نقش بارزی ایفا کند. نکته ای که هرگز نباید فراموش شود استمرار، گسترش و تعمیق این حرکت اجتماعی است.
اینکه سیاست محوری را در عرصه سیاسی جایگزین سیاست بازی کنیم (تغییر سیاستها به جای تغییر سیاستمداران) یعنی تلاش کنیم سیاستهای مورد نظر و اصولی خود را عمومیسازی کنیم، مورد تایید قرار داده و به تصویب برسانیم. این مهم در بخش خصوصی آغاز شده و نوید روزهای امیدبخشی می دهد.
بخش خصوصی باید انسجام و پیوند بیشتری در خود ایجاد کند، سیاستهای مورد نظر خود را با مبانی تئوریک مناسب و با پشتوانه قدرت سازماندهی و با گستردگی رسانهای بیشتری با افکار عمومی و اصحاب سیاست مطرح کند. در روزهای پیشرو نیز نزدیکتر با کاندیداها طرح موضوع کند و برنامههای ایشان را مطالبه و ارزیابی و نقد نماید.الگوی حرکت بخش خصوصی ایران شایسته بهرهگیری توسط سایر گروههای اجتماعی است.