گزیده سرمقاله روزنامه های امروز

در این بخش خبری "نت شهر" می توانید گزیده ای از سرمقاله روزنامه های امروز دوشنبه -سیزدهم خرداد ماه- را بخوانید.
ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان،به مقاله ای از حسین شریعتمداری با عنوان«...اینهمه راه آمدهایم»اختصاص یافت:
«شما یک زندگی جدا از دنیای جدید داشتهاید. مباحث مربوط به اقتصاد مدرن و حقوق و روابط جدید بینالملل را مطالعه نکردهاید. تحصیلات شما در علوم اسلامی و الهی است. شما با دنیای کنونی سیاست و معادلات جاری آن در زندگی اجتماعی درگیر نبودهاید. با این وجود، آیا احساس نمیکنید که باید در راهی که اعلام کردهاید تجدیدنظر کنید؟»
این پرسشی بود که روز نهم آذرماه ۱۳۵۸ خبرنگار مجله آمریکایی تایم در مصاحبه اختصاصی خود با حضرت امام(ره) از ایشان پرسیده بود. پاسخ امام راحل(ره) اما، تعجب آمیخته به ناباوری خبرنگار تایم را در پی داشت. امام خمینی(ره) در پاسخ فرموده بود؛ «ما، معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده میشده است را شکستهایم، ما خود چارچوب جدیدی ساختهایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفتهایم.
از هر عادلی دفاع میکنیم و بر هر ظالمی میتازیم، حال شما اسمش را هر چه میخواهید بگذارید، ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت، امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمانها را بر این پایه بنا کنند. نه بر پایه نفوذ سرمایهداران و قدرتمندان که هر موقعی خواستند هر کسی را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند. آری با ضوابط شما، من هیچ نمیدانم و بهتر است که ندانم».
خبرنگار مجله «تایم» حق داشت از پاسخ امام راحل ما(ره) انگشتحیرت به دندان بگیرد و در مقدمهای که برای انتشار مصاحبه حضرت امام(ره) تهیه کرده بود، بنویسد؛ «سخن از یک روحانی بزرگ شیعه در میان است که بهزعم خود آمده است تا نظام حاکم بر جهان امروز را نه فقط در ایران که در همه دنیا تغییر دهد و نظامی را جایگزین کند که در آن عدالت و ظلم، روابط اجتماعی و معادلات سیاسی با معیارهای اسلامی تعریف میشوند».
نمیدانیم آیا خبرنگار مجله تایم در قید حیات است یا نه؟ اگر بود میدید و اگر باشد میبیند که آنچه آن روز، امام راحل(ره) ما با اطمینان میفرمود و خبرنگار تایم با دهانی بازمانده از تعجب و درونی آکنده از انکار میشنید، اتفاق افتاده است.
۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را میتوان با روزی که رسول خدا(ص) دعوت خویش آشکار کرد، به مقایسه نشست. با این تفاوت که پیامبر اعظم(ص) اسلام ناب را به وحی از خدای مهربان گرفته بود و سلاله پاک او، امام خمینی(ره) غبار قرنها بدعت و تحریف و کجاندیشی و بداندیشی که بر آن نشسته بود را زدوده و اسلام ناب محمدی(ص) را همانگونه که در صدر بود، ارائه کرده بود. رژیم آمریکایی شاه، سراسیمه از آنچه در پیش بود، قیام را به خون کشید و این توهم را که نه خود و نه اربابانش باور داشتند در شیپورهای فریب آن روزها دمید که گویی «دارها برچیده و خونها شسته است»!
اما قیام، تازه آغاز شده بود و تشنگانی که با آدرس غلط قدرتهای استکباری در پی آب به سوی سراب رفته بودند، نشانی سرچشمه زلال را که امام راحل(ره) نشانداده بود، شناخته بودند. دیری نپائید که طلایه بهمن ۵۷ نمایان شد و یاران امام(ره) که آن روزها میفرمود؛ در رحم مادران و صلب پدران و یا گهوارهها هستند، نیز از راه رسیدند. همه آمده بودند و آماده بودند تا «فلکرا سقف بشکافند و طرحی نو دراندازند» و انداختند.
حضرت امام(ره) در پیامی به مناسبت سالروز قیام ۱۵ خرداد که سال ۱۳۶۲ یعنی در اوج جنگ تحمیلی و حمله همه جانبه تمامی قدرتهای ریزودرشت دنیا به ایران اسلامی، منتشر شده بود، آوردهاند؛«ما امروز، دورنمای صدور انقلاب اسلامی را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش میبینیم و جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، امیدبخش آتیه روشن است و وعده خداوند تعالی را نزدیک و نزدیکتر مینماید، گویی جهان مهیا میشود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکهمعظمه... از پانزدهم خرداد ۴۲ که حکومت مستکبران جبار در این سرزمین به اوج خود رسیده بود و میرفت تا عربده شوم «اناربکم الاعلی» از حلقوم فرعون زمان طنین افکند تا ۲۲ بهمن ۵۷ که پایه حکمرانی جبارانعصر در این مرز و بوم فرو ریخت و تخت و تاج ۲۵۰۰ ساله فرعونگونه ستمشاهی به دست توانای زاغهنشینان و ستمدیدگان تاریخ برباد رفت و... ایامی معدود بیش نبود و از ۲۲ بهمن ۵۷ تا امروز که ۱۵ خرداد ۹۲ را درآغوش میکشیم ساعاتی محدود بیش نیست ولی تحولی که - انجام آن- کمتر از صد سال -هم- بعید به نظر میرسید با تقدیر خدای بزرگ در این ایام معدود و ساعات محدود تحقق یافت و جلوهای از وعده قرآن کریم نورافشانی کرد».
امام راحل ما(ره) باز هم مثل همیشه حق داشت که در سرودهای میفرمود؛ «انتظار فرج از نیمه خرداد کشم» چرا که آن روز اگرچه آمیخته به دود و آتش و خون بود ولی بعثت دوباره - تعبیر حکیمانه حضرت آقا از انقلاب اسلامی- آغاز شده و اسلام ناب محمدی(ص) از غربتی که دهها قرن بر آن تحمیل کرده بودند، بیرون آمده بود.
بعد از آن، این گردونه چرخید و چرخید تا به رحلت حضرت امام(ره) رسید. غربِ سیلی خورده بار دیگر غریو شادی کشید. ساعتی پس از آن که امام راحل ما چشم از جهان فروبست، این خبر با ذوقزدگی احمقانهای روی تلکس خبرگزاری رویتر نشست که «با مرگ خمینی، انقلاب اسلامی به نقطه پایان رسیده است» و ساعتی دیگر خبرگزاری آمریکایی آسوشیتدپرس در مصاحبه با یکی از نظریهپردازان مؤسسه «هریتیژ» به تفسیر این رخداد پرداخت که «شخصیت کاریزماتیک- جاذبه ویژه- خمینی مسلمانان جهان را با حالتی سحرگونه به خود جذب کرده بود و اکنون که از دنیا رفته است، مانند هر شخصیت کاریزماتیک دیگر، بنیانی که بنانهاده بود فرو میریزد» اما چند ساعت بعد وقتی در سراسر ایران اسلامی زن و مرد و کودک با چشم اشکبار به خیابانها ریختند و خبر این ضایعه غمانگیز در لبنان و فلسطین اشغالی و مصر و بحرین و الجزایر و... پیچید و هنگامه آفرید، خبرگزاری رویتر با ناباوری آن را رخدادی عظیمتر از استقبال مردم به هنگام ورود حضرت امام(ره) نامید و با انتقال بیوقفه رهبری به حضرت آقا؛ اضطراب دشمن به اوج رسید ... خمینی عزیز ما غروب نکرده بود، بلکه در قامت دیگر سلاله پاک رسول خدا(ص) دوباره طلوع کرده بود... و دیری نپائید که این گزاره ملکوتی از دلها به زبانها تراوید که «خامنهای، خمینی دیگر است».
باز هم عقبههای سخت بود و شیبهای تند که ملت مانند دوران امامراحل(ره) در رکاب خلف حاضر او با موفقیت پشت سر میگذاشتند و قلههایی که پیر جماران وعده داده بود را یکی پس از دیگری فتح میکردند. این برداشت نه سخن خلاف است و نه لاف گزاف. کافی است به توصیه حضرت امام، نقطه آغاز را با نقطهای که امروزه در آن ایستادهایم به مقایسه بنشینیم، تا با خواجه شیراز همنوا شویم که:
رهرو منزل عشقیم و زسر حد عدم
تا به اقلیم وجود، اینهمه راه آمدهایم
امروزه اما، همه شواهد حکایت از آن دارند که در ادامه همان راه به پیچبزرگ تاریخ نزدیک شدهایم. پیچ بزرگی که به نوشته هاآرتص، خمینی و خامنهای تابلوهای راهنمای آن را نصب کردهاند و... راستی! آنگونه که دشمنان بیرونی ادعا میکنند و دنبالههای داخلی همان را نشخوار میکنند، اگر انقلاب اسلامی درگذر سالهای گذشته رو به ضعف نهاده است، چرا -به قول حضرت آقا- کینهتوزیها و دشمنیها و شمشیر از رو بستنهای دشمنان همه روزه دامنه گستردهتر و شتاب بیشتری گرفته است؟! و به قول حضرت امام(ره) در خطاب معروفشان به آمریکا «اگر میگوئید هیچ اتفاقی نیفتاده است، پس چرا اینهمه سر و صدا میکنید؟!»
از میان هزاران اظهارنظر و تفسیر و تحلیل دشمنان تابلودار بیرونی، اشاره به بخشی از سخنان نتانیاهو که روز ۲۶ می ۲۰۱۱- پنجم خرداد ۱۳۹۰- در کنگره آمریکا ایراد کرده است خواندنی است؛«دفعه قبل که پشت این تریبون ایستاده بودم درباره خطر ایران هستهای هشدار دادم، اما، اکنون آن زمان گذشته است و لولا و محور تاریخ در حال چرخش است. امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبلالطارق در مراکش، دگرگونی عظیمی در حال وقوع است.
این دگرگونی کشورها را متلاطم و دولتهای دوست ما را متلاشی کرده است و خاطرات ایران ۱۹۷۹ را زنده میکند. باید قبول کنیم نیروی قدرتمندی وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما -پاسخ حضرت امام به خبرنگار تایم را مرور کنید- مخالف است. در رأس این نیروی قدرتمند، ایران خمینی و خامنهای قرار دارد. کسانی که ایران و خطر آن را نادیده میگیرند، سرخود را در شن [!] فرو کردهاند.»
و... این قصه اگرچه سر دراز دارد و حتی شرح مختصر آن نیز در این وجیزه نمیگنجد، ولی این نکته گفتنی و این سؤال پرسیدنی است که «برای نشستن بر کرسی ریاست امور اجرایی کشوری با این ویژگیها، چه شخصیتی و با چه ویژگیها بایسته است؟... شایسته به مفهوم واقعی آن بماند.»
مقاله ای انتقادی از سیروس محمودیان با عنوان « از «تحریر» تا «تقسیم»»منتشر شده در ستون یادداشت روز روزنامه وطن امروز را از نظر می گذرانید :
۱- بررسی ریشههای اصلی شعلهور شدن تدریجی آتش اعتراضات دامنهدار اخیر مردم استانبول در میدان تقسیم و گسترش تکانهای آن به بیش از ۹۰ منطقه ترکیه از جمله آنکارا، ازمیر، مرسین و... ضمن یادآوری وقایع سال۲۰۱۱ مصر که از میدان تحریر شروع شد و تمام این کشور را تا سقوط مبارک فرا گرفت، نشان میدهد دولتمردان غربگرای ترکیه که آشکارا در پستوی اجرای بیچون و چرای سیاستهای منطقهای آمریکا و حمایت از تروریستهای منطقه بویژه در سوریه و عراق، سودای احیای امپراتوری عثمانی را در سر میپرورانند از رخداد سیاسی- اجتماعی پیش رو که به نوعی امکان مبدل شدن ضربالاجلی آن به یک چالش براندازانه میان مردم مسلمان و لائیکهای غربمحور وجود دارد بشدت دچار هراس شدهاند.
۲- ملاحظه نوع برخورد خشن پلیس و استفاده بیسابقه آنها از انواع گلولههای پلاستیکی غیرمتعارف، گازهای سمی و اشکآور و مجروح شدن صدها تن از شهروندان ترک و البته بازداشت چند هزار نفری معترضان از سوی پلیس خشن ترکیه موید آن است که برخلاف تبلیغات رسانهای صورت گرفته تلقی سیاستگذاران لائیک ترکیه از ماهیت باطنی اعتراض ابتدایی مردم به تخریب پارک غزی در استانبول یک اعتراض ساده مردمی با زمینه محیطزیستی نیست.
۳- لائیکها به خوبی میدانند اعتراض به قطع درختان پارک تنها بهانهای برای شکل دادن به هسته اولیه اعتراضات خیابانی مردمی است که اتفاقا این اعتراض مدنی از یک عمق زیرساختی اجتماعی – سیاسی قابلتامل برخوردار است. در حقیقت مخالفت با استمرار حاکمیت لائیکها علت تامه این اعتراضات است.
۴- شاید بهکار بردن عناوینی مانند «خستگی مفرط مردم ترکیه از غربگرایی»، « ناامیدی مردم از مختصات اسلام آمریکایی» یا «شورش اجتماعی علیه حاکمیت مطلق لائیسیته» به نوعی بتواند مناسبترین گزینه برای تبیین علل اعتراضات حال حاضر مردم ترکیه باشد. دیکتاتوری، ابتذال و فساد اخلاقی حاکم بر مناسبات یک کشور از الزامات تعیینی و تخصیصی لائیسیته محسوب میشود که اساسا هیچ همخوانی یا وجه مشترکی با فطرت سلیم انسانها و مشخصا مسلمانان ندارد.
حوادث ترکیه از سالها پیش نه به دلیل ابهامات و ایرادات اجتماعی بلکه به دلیل واقعیات نهفته در متن سکولاریسم و پلورالیسم دینی حاکم بر ترکیه قابل پیشبینی بود. طبعا در آتیه نزدیک نیز بهواسطه خلأهای موجود در نظریهپردازی ساختاری لائیسیته دولتی و عدم تعلق ارکانی آن به عامه مردم و ناکارآمدی سکولاریسم اجتماعی در اقناع نیازهای معنوی جامعه ترکیه تدریجا اخبار بیشتری از مواجهات میدانی فزاینده مردم آن کشور با دولتمردان لائیک آن ـ ولو در پوشش اسلامگرایی ـ شنیده خواهد شد.
۵- بازبینی مواضع شتابزده دولتمردان ترکیه در قبال حوادث چند روز اخیر با وجود فرافکنیهای صورت گرفته از سوی دولت رجیب طیب اردوغان و گذاشتن عنوان مجعول «ساختگی بودن» بر موضوع اعتراضات مردمی از سوی شخص اردوغان یا منسوب کردن آن به اقدامات سازمانیافته مخالفان حزب عدالت و توسعه یا وابسته نشان دادن معترضان به عوامل بیگانه به وضوح حکایت از آن دارد که در گذر تاریخ استفاده از ظرفیت مفاهیمی مانند «دموکراسی غربی، آزادی بیمبنای فسادمحور، ملیگرایی و کمالیسم، جدایی دین از سیاست، بزرگنمایی مساله تجزیهطلبی کردها و مهمتر از همه تلاش سازمانیافته لائیکها برای مدیریت پنهانی و جهتدهی نهایی به مجموع مطالبات اسلامی- ملی شهروندان ترک» به هیچ وجه اثرات ملموس و تعیینکنندهای نداشته است. بیشک شمول اجتماعی – سیاسی موضوع اعتراضات مردم ترکیه فراگیرتر از آن است که بتوان آن را در متن و حاشیه یک اعتراض ساده محیطزیستی محدود کرد.
۶- در شرایطی که دولتمردان لائیک ترکیه عمیقا نسبت به پیشرفتهای روزافزون پروسه صلح با کردهای شورشی شرق ترکیه و ترمیم شکافهای قومیتی ترکیه امیدوار بودند مواجه شدن با حقیقت تلخ اعتراضات دامنهدار مردم شهرهای ترکیه این واهمه را نزد آنان پدیدار کرد که این اتفاق ظاهرا غیرقابل پیشبینی میتواند در بطن خویش جرقهای پایدار، برای شکلگیری بهار ترکی - کردی در ترکیه باشد.
چرا که لائیکها مشخصا بر مطالبات مردمی و اوضاع فرهنگی – اجتماعی آن کشور اشراف دقیق اطلاعاتی – امنیتی دارند و بهخوبی مطلع هستند اتفاقات چند روز اخیر ترکیه ریشه در آتش زیر خاکستری دارد که گوشههایی از آن از حدود ۳۰ سال قبل با فراز و فرودهای نموداری قابل محاسبه و البته محصور در واقعیت انکارناپذیری به نام «اسلامخواهی مردم ترکیه» هویدا شده است.
۷- ملاحظه مولفههای تاثیرگذار بر امر امنیت داخلی و حفظ ثبات سیاسی کنونی ترکیه حاکی از آن است که این کشور بهطور ماهیتی از گسلها و شکافهای عمقی اجتماعی – سیاسی غیرقابل ترمیمی رنج میبرد که با وجود تلاشهای گسترده سیستم لائیک حاکم بر ترکیه درباره ایجاد یک همگرایی ملی در میان قومیتهای متنوع آن کشور تاکنون نتیجه مطلوبی بهدست نیامده است. در این میان تورم افسارگسیخته و بیعدالتی اجتماعی بر دامنه مشکلات لاینحل اقتصادی پیشروی مردم ترکیه افزوده است. توجه به نقش تخریبی توسعه صنعتی متکی به نظام سرمایهدار در تعمیق شکافهای موجود و در نهایت امر افزایش میزان ناراضیان مردمی از سیستم لائیک ترکیه به شکل معناداری عینیت اجتماعی میبخشد.
۸- در پایان لازم به اشاره است دولتمردان ترکیه در ۵۰ سال گذشته بهطور عینی مسؤولیت مستقیم اجرای سیاستهای دولتهای غربی در منطقه ژئوپلتیک خاورمیانه را برعهده داشتهاند. در طول این سالها دولتمردان لائیک ترکیه هیچ دغدغهای جز تامین منافع غربیها نداشته و به عنوان پیاده نظام دنیای غرب در منطقه به ایفای نقش پرداختند.
این امر شوم در حالی در یک کشور مسلمان اتفاق افتاده است که قاطبه مردم مسلمان بشدت نسبت به وضع موجود و عملکرد دولتمردانشان در عرصههای مختلف معترض بودند. باید پذیرفت اعتراضات فعلی مردم ترکیه ریشه در عقدههای فرو خورده ملتی دارد که با وجود اعتقاد به اسلام مبتلا به سیاست انفعالی دولتمردان لائیکشان شدند.
از منظر دیگر میتوان گفت نمایه علل شورشهای خیابانی اخیر مردم ترکیه را عملا باید در پهنای سکهای جستوجو کرد که غربمحوری، سرسپردگی به صهیونیستها، حاکمیت دیکتاتوری و سرکوب مردم مسلمان ترکیه یک روی زشت آن است؛ آتشافروزی در منطقه و حمایت آشکار دولت اردوغان از تروریستهای سوری و عراقی روی دیگر آن سکه است.
صبح امروز ستون یادداشت روز روزنامه خراسان به مقاله ای با عنوان«بیداری اسلامی و سیاست خارجی دولت یازدهم»اختصاص یافت:
۱- "یارون فریدمن" نویسنده صهیونیستی روزنامه "یدیعوت آحرونوت" چندی پیش مدعی شد که "بیداری اسلامی" یا به اصطلاح اعراب "بهار عربی" با وقوع یک جنگ شیعی – سنی به پایان می رسد و برای همیشه متوقف خواهد شد. پیش بینی که یادآور راهبرد بن گوریون، اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی، می باشد. راهبردی که اسرائیل از زمان تاسیس اولیه جعلی خود برپایه آن استوار شد، براساس گفته دیوید بن گوریون: "ما ملتی کوچک هستیم و امکانات و منابع ما اندک است و باید این خلاء را در برخورد خود با کشورهای عرب دشمن از طریق شناختن نقاط ضعف آنها بهویژه در زمینه روابط موجود بین گروه های نژادی و اقلیت های طایفه ای برطرف کنیم به گونه ای که ما به آنها دامن بزنیم تا در نهایت به مشکلاتی تبدیل شود که حل یا مهار کردن آنها برای این کشورها دشوار شود ".
واقعیت این است که موج بیداری اسلامی در خاورمیانه عربی و توفق گروه های اسلام گرا در کشورهای تونس، مصر و لیبی از یک سو و تقویت محور مقاومت با خروج نیروهای خارجی از عراق و افزایش نفوذ ایران در این کشور، رژیم صهیونیستی را با یک چالش بنیادی مواجه ساخته است که موجودیت آن را تهدید می کند. از همین رو است که صهیونیست ها با الگو قرار دادن راهبرد بن گوریون به دنبال به انحراف کشیدن "بهار عربی" و تبدیل آن به یک "خزان اسلامی" هستند. عراق روزی نیست که شاهد انفجار بمب و کشتار مردم در محله های شیعه نشین و سنی نشین نباشد. از سوی دیگر درگیری میان کردها و حکومت مرکزی هر روز بیشتر می شود.
سوریه در یک جنگ تمام عیار مذهبی گرفتار شده است. علمای وهابی و تکفیری فتوای جهاد می دهند و گروه گروه از جوانان کشورهای عربی برای کشتن برادران دینی خود به شام می روند. ظلم سعودی ها به شیعیان در مناطق شرقی عربستان، موجی از اعتراضات مردمی را ایجاد کرده به گونه ای که اعتراض در خیابان های قطیف به امری عادی تبدیل شده است. خیابان های قاهره و اسکندریه هر از چندگاهی شاهد درگیری خونین مسلمانان و مسیحیان قبطی است. این در حالی است که سلفی های سعودی موجی از شیعه هراسی را در این کشور آغاز کرده اند، موجی که دانشگاه الازهر به عنوان پایگاه اعتدال در جهان اسلام را هم در برگرفته است.
در یمن شیعیان زیدی و حوثی ها به جرم داشتن کیشی متفاوت قربانی می شوند، سلفی های کویت عرصه زندگی را بر شیعیان تنگ کرده و در تلاش اند تا این اقلیت ریشه دار را از صحنه سیاسی محو نمایند. قطر و شبکه الجزیره در کنار افرادی چون شیخ یوسف قرضاوی به پایگاه رسانه ای تفرقه در میان امت اسلامی تبدیل شده اند. سلفی ها در تونس زندگی را به کام مردم تلخ کرده اند . خیابان های طرابلس در شمال لبنان بیشتر به صحنه جنگ می ماند تا محل زندگی، تنها کافی است سنگی از محله باب التبانة به سمت جبل محسن پرتاب شود تا موجی از گلوله های سبک و سنگین آسمان شهر را تاریک کند.
بحرین روزهای سختی را می گذراند. تنها کشور عربی که به کمک دیگر کشورهای عرب بی اعتنا به خواسته شهروندانش به سرکوب گسترده آنها پرداخته و جامعه جهانی نیز در برابر آن سکوت مطلق اختیار کرده است. خاندان آل خلیفه به کمک نیروهای نظامی و امنیتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اردن آن چنان مخالفان صاحب اکثریت ساختار جمعیتی خود یعنی شیعیان را سرکوب می کنند که حتی متحدان غربی آن به این رفتار معترضند.
از سوی دیگر و با گذشت نزدیک به شش ماه از اعتراض های مردمی و عدم توجه هیئت حاکمه به خواسته های به حق شیعیان بحرینی که اکثریت این جامعه را تشکیل می دهند، اکنون هشدارها به احتمال رسیدن بحران این کشور به یک جنگ داخلی تمام عیار بیش از پیش افزایش یافته است. جنگی که می تواند این کشور کوچک خلیج فارس را تبدیل به کانون بحران برای همه کشورهای عربی پیرامون خود کند. مسئله ای که قطعا در وهله نخست خواب را بر عربستانی هایی که به واسطه برخورداری از اقلیت به شدت ناراضی شیعه خود که نزدیک به ۲۰ درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند، حرام خواهد کرد.
۲ - نظام سیاسی – امنیتی منطقه تا پیش از تحولات اخیر در خاورمیانه مبتنی بر" توازن قوا" طراحی شده بود. توازن قوا را سیستمی از اتحاد قدرت ها می دانند که در آن "صلح و امنیت از طریق برابری (نسبی) قدرت میان دو بلوک رقیب برقرار می گردد. کشورهای دخیل در سیستم موازنه قوا به اتحاد با ممالک دوست متوسل می شوند تا ضمن حفاظت از خود، موقعیت بهتری در قیاس با دیگران به دست آورند."
کنث والتز در نظریه واقع گرایی ساختاری خود ،توازن قوا را به ضرورت و به نحوی گریز ناپذیر متاثر از ساختار و پویایی نظام بین المللی می داند تا نتیجه خواست رهبران دولت ها. بر این اساس خلاء یک قدرت مسلط در سیستم بین الملل باعث می شود واحد های سیاسی برای حفظ موجودیت خود به ائتلاف های منطقه ای و پیمان های فرامنطقه ای پیوسته و از طریق موازنه قوا صلح و امنیت را جستجو کنند. به عنوان نمونه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و خلاء ناشی از افول بلوک شرق باعث تحول در ساختار بین الملل و شکل گیری ائتلاف های جدید منطقه ای و بین المللی شد.
به بیان دیگر مبنای نظام توازن قوا بر بازی حاصل جمع صفر( بازی برد - باخت) و افزایش "قدرت نسبی" بازیگران رقیب است و لذا از درون آن تنش، بی اعتمادی و جنگ بیرون می آید. نظام سیاسی-امنیتی مبتنی بر توازن قوا در منطقه خلیج فارس عمدتاً بر محور تهدیدات سنتی میان دولت ها در دوران جنگ سرد و شرایط خاص دهه های ۱۹۷۰، ۱۹۸۰ و۱۹۹۰ و با تکیه بر خواست و منافع بازیگران فرامنطقه ای و متحدان محلی آن ها طراحی شده بود. چنین نظامی تأکید بر «تضادها» و «اختلافات» دارد و لذا در ماهیت چه به شکل سنتی و چه جدید، خود منشاء ناامنی است.
این در حالی است که با تغییر و تحولات جدید ژئوپلتیک در منطقه تغییر پارادایم امنیتی حاکم بر منطقه نیز اجتناب ناپذیر می نماید. در غیر این صورت منطقه شاهد درگیری خونین طایفه ای خواهد شد. زیرا بر اساس تئوری توازن قوا "موج اعتراض های عربی" و به دنبال آن فروپاشی برخی از نظام های موجود ، ظهور ائتلاف های نوین منطقه ای و همچنین "تغییر اولویت در جایگاه خاورمیانه در سند امنیت ملی آمریکا" به عنوان عوامل "بی نظمی" و "آنارشیک" در نظر گرفته می شوند؛ که رقابت قدرت های منطقه ای از جمله ایران، ترکیه و عربستان را به دنبال دارد. این رقابت و درگیری تا بدانجا ادامه پیدا می کند که توازن جدیدی در منطقه شکل بگیرد.
از سوی دیگر فضای ایجاد شده در منطقه به ویژه "احیای اسلام سیاسی" و "افزایش نقش مردم در روند سیاست گذاری کشورها " این فرصت را در اختیار نخبگان سیاسی مسلمان قرار داده تا با اتخاذ "دیپلماسی وحدت اسلامی" نظام سیاسی امنیتی جدیدی را بر مبنای "امنیت دسته جمعی" و با تاکید بر "هویت اسلامی مشترک " برای منطقه خاورمیانه ترسیم نمایند.مبنای این سیستم همکاری بوده و بر تقویت مولفه های مشترک و کاهش تدریجی مولفه های اختلا ف زا تاکید دارد.
این سیستم ضمن آنکه باعث کاهش حضور قدرت های خارجی در منطقه و تغییر کارکرد آنان از میلیتاریزه کردن منطقه به کمک برای تقویت سیستم همکاری های جامعه منطقه ای و کمک به ایجاد و تقویت زیرساخت ها می گردد، می تواند عدم توسعه که یکی از اصلی ترین دلا یل ناامنی است را برطرف نماید. در عین حال سیستم همکاری منطقه ای و امنیت دسته جمعی، مکانیسم مناسبی خواهد بود برای مبارزه با تروریسم و ریشه های آن.
۳- یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران در شرایطی در حال شکل گیری است که اوضاع منطقه اتخاذ یک سیاست خارجی تنش زا در منطقه را غیر قابل اجتناب ساخته است. کمپین های انتخاباتی نامزدها یکی از بهترین فرصت ها برای مفصل بندی یک گفتمان جدید برای سیاست خارجی کشور می باشد.
جمهوری اسلامی ایران به واسطه سابقه روشن در تعامل با گروه های اسلام گرا در منطقه پتانسیل عبور از بحران کنونی در منطقه را دارد. تلاش در جهت تبدیل این توانایی از شرایط بالقوه به بالفعل امری است که در سایه یک نگاه فراملی و بهره گیری از سرمایه انسانی در دستگاه دیپلماسی ممکن است. از همین رو است که به جرات می توان گفت که تنش زدایی منطقه ای می تواند از اولویت های اصلی سیاست خارجی دولت یازدهم باشد.
فرصتی که به دنبال بیداری اسلامی در منطقه و احیای اسلام سیاسی ایجاد شده را بایستی غنیمت شمرد. افراط گرایی مذهبی و تاکید بر اختلاف شیعه و سنی و بی توجهی به روند رشد اختلافات طایفه ای و مذهبی باعث از دست رفتن این فرصت می شود. جمهوری اسلامی به عنوان نمونه عملی اسلام سیاسی و حاکمیت شرع می تواند با به رسمیت شناختن تفاوت های موجود در نگرش شیعی خود به دین مبین اسلام با نخبگان اهل تسنن و با تاکید بر دیپلماسی وحدت اسلامی همزیستی مسالمت آمیز اسلام سیاسی شیعه و سنی را در کشورهایی چون بحرین، سوریه، لبنان، عراق و پاکستان ترویج نماید.
مصطفی درایتی(فعال اصلاحطلب)در مقاله ای با عنوان «اصلاحطلبان و دو راهی اجماع»برای ستون سرمقاله روزنامه آرمان این طور نوشت:
اصلاحطلبان تاکنون به جمعبندی درباره اجماع نرسیدهاند و هنوز منتظرند تا دو کاندیدای مطرح با نوع اظهارنظرها و موضعگیری خود بهصورت معمول این اجماع را به خودشان نزدیکتر کنند. نقش مناظرهها یا شبهمناظرهها و فراز و نشیبهایی که وجود دارد، تفاوتهایی بین این دو ایجاد میشود و بهنظر میرسد که هنوز تا رسیدن به اجماع کامل کمی زمان لازم داشته باشد لذا اگر روند امور بهگونهای پیش رود تا بیشترین کاربرد برای نزدیک شدن اجماع را پیش آورد، بستگی به نوع موضعگیری شفاف این دو کاندیداست که بتوانند نظر گروهها و جریانات اصلاحات را به خود نزدیک یا ایجاد امیدواری کنند والا به صرف توصیهها و غیره و ذلک ممکن است که این اتفاق ایجاد نشود.
ضمن اینکه جامعه و بالطبع برخی از گروههای اصلاحات از شوک عدم احراز صلاحیت آیتا... هاشمی خارج نشدند که این هم بهنظرم نقش جدی در اینکه احتمالا این اجماع را به تاخیر بیندازد، دارد. ولی نوع شفافیت و موضعگیری که ممکن است هزینههایی هم داشته باشد با توجه به اینکه هر کار سیاسی بدون هزینه نخواهد بود، مهم است. امیدوارم این اتفاق گروههای اصلاحطلب را به اینکه روی فردی اجماع بیشتری داشته باشند، کمی نزدیک کند درحالی که هنوز به نظر نمیرسد به این نقطه رسیده باشیم.
خاصیت و نوع و مکانیسم کار در جریان اصلاحات با جریان مقابل تفاوتهایی دارد و از شاکله ویژهای برخوردار است. اولا طیف اصلاحطلبان گسترده است و این گستردگی سلایق متعدد خاصی را در خود جای داده و قشری که هم خودشان داخلش هستند و هم مخاطبانشان، معمولا از طبقه متوسطه، تحصیلکرده و نخبگان تشکیل شده است لذا در این مرحله باید به کار سهل و ممتنعی ورود پیدا کند و بهعبارتی اگر به این نکته بپردازیم که بعضا گفته میشود اصلاحات فرماندهی مشخصی ندارد نه به خاطر نبود شخصیتهای برجسته در میانشان است بلکه به جهت نوع این طیف چنین فرماندهی که بعضا در جریان اصولگرایی گفته یا دیده میشود، امکان تحقق ندارد.
تفاوتی که وجود دارد و توجه به اینکه تقریبا این دو نفر با اراده شخصیشان وارد انتخابات شدهاند، نه با پشتوانهای از گروههای خاصی از جریان اصلاحات اگرچه به برخی از گروهها نزدیکاند یا در آن طیف قابل توجیه هم هستند، طبیعتا یکسری اتفاقات از قبل پیشبینی شده نیست و حضور ما در مقطعی است که فقط این دو بزرگوار توانستند در عرصه باقی بمانند و گزینه اجماعی و حداکثری هم در عرصه حضور ندارد. در اینجا نیازمند یک پایه، اصول و نگرش ویژه هستیم که طبیعتا با توصیه کردن یا خواستن ممکن است در این جریانات توجیهپذیر نباشد اگرچه این امیدواری همیشه وجود دارد که تغییراتی که در عرصه عمومی صورت میگیرد، اینها را بههم نزدیک کند که بعدا هم ممکن است اینها را به اجماع عکس هم برساند.
ولی میدان برای تصمیم گرفتن به هم ریخته است و این موضوع مشکلاتی را ایجاد میکند که غیرطبیعی هم نیست و باید پذیرفت که تصمیم در این مقطع خیلی تصمیم آسانی نخواهد بود. بههر صورت اصلاحات به دنبال این است که قدمی به جلو برداشته شود اما اگر چنین نشود با عقل سیاسی سازگاری ندارد و تا زمانی که جریانات اصلاحات به حداقلی از فایده برای این اجماع نرسد، توقع اجماع پیدا کردن ممکن است چندان توقع بجایی نباشد. طبیعتا با فرصت محدودی که وجود دارد باید در روزهای آینده منتظر فعل و انفعالات جدیدی در عرصه انتخابات باشیم. این باعث میشود که فضای انتخاباتی با توجه به زمان باقیمانده تا انتخابات هر روز تغییر کند و نشاط و شور در جامعه متبلور شود که نشاندهنده نوعی از امید یا فعالیت جدی برای انتخابات است.
در ادامه مقاله امروز روزنامه رسالت نوشته حبیب الله عسگر اولادی را با عنوان«نیم قرن جهاد»را در ذیل می خوانید:
جز گل روی تو ، امید به جایی نبود
درد عشق است ، به غیر تو دوایی نبود
(دیوان امام (ره) صفحه ۱۰۴ )
درود و سلام خداوند کریم بر روح بلند امام خمینی رضوان الله علیه و شهدای گرانقدر پانزدهم خرداد
پانزدهم خرداد مبداء انقلاب اسلامی و پدیداری قیام الهی امام خمینی(ره) در راه است. نیم قرن از جهاد و خروش ملت ایران علیه تباهی های عصر الحاد ، نفاق و کفر به رهبری یک مرد خدایی می گذرد. مردی که گل روی او بذر امید را در دل ملت ایران برای رهایی از طواغیت زمان کاشت و محصول آن عزت و شرافت و کرامت ملت ایران در نگاه جهانیان بود. نطق شورانگیز و شجاعانه امام خمینی(ره) در عصر عاشورای ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ در پاسخ به مظالم شاه و مداخله آمریکا و رژیم صهیونیستی در مقدرات کشور و اقتدا به جدّ بزرگوارش حضرت حسین بن علی (ع) حکایت از ظهور مردی در تاریخ ایران می کرد که قرار است یک نقطه عطف در حرکت انقلابی مردم پدید آورد.
آری ۱۵ خرداد نقطه عطف در تاریخ انقلاب اسلامی و سرآغاز حرکتی نو در تاریخ بشر است. هنوز صدای امام(ره) در نطق تاریخی عصر عاشورا در مدرسه فیضیه در گوش من شنیده می شود آنجا که مردانه در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی ایستاد و پرچم استقلال و آزادی کشور را یک تنه به دوش کشید. او آمده بود تا دردهای ملت را نسخه و دوایی بدهد. او درد محرومین و مستضعفین و مظلومین را داشت و شکمهای گرسنه فقرا خواب را از چشمان او در شبها گرفته بود. او درد اتحاد و وحدت ملی و انسجام اسلامی داشت و برای همین به مراجع عظام تقلید، روحانیت و نخبگان جهان اسلام امیدها داشت.
دیکتاتوری شاه ملعون و سلطه غرب و بویژه ستم تاریخی رژیم صهیونیستی در منطقه و اشغال قدس مهمترین دغدغه او بود و در هیچ نطقی از محکوم کردن استبداد و دیکتاتوری شاه و آمریکا و رژیم جنایتکارصهیونیستی غفلت نمی کرد. او آرمانهای بلند قرآنی و الهی داشت و می خواست پا جای پای انبیاء و اولیای الهی بگذارد و احکام اسلام را در عصر ما پیاده کند.
او تحقق همه آرزوهای خود را در برپایی حکومت اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی جستجو می کرد. حکومتی که حاکمیت از آن «فقه» و «عدل» باشد. تکیه بر ولایت فقیه تئوری او برای برپایی حکومت عدل برپایه اسلام و قرآن است.ولایت فقیه رقیب جدّی در برابرتئوریهای متداول آن روزی و امروزی در باب فلسفه سیاسی است، به همین دلیل آمریکا و شوروی سابق با امام(ره)آشکار و پنهان اعلام جنگ کردند و تاکنون این جنگ به صورتهای گونه گون ادامه دارد. امام(ره) برای مقابله با قدرتهای جهان راهبرد نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی را ارائه فرمودند و این راهبرد تاکنون برتری و توفیق خود را در مدیریت سیاست خارجی و داخلی نشان داده است. ملت ما با همین راهبرد به استقلال حقیقی رسید و شاهد آزادی را به آغوش کشید.
بنده بحمدالله به عنوان خادم ملت و به عنوان کسی که از مردم کوچه و خیابان که از اوایل دهه ۴۰ در خدمت نهضت اسلامی امام خمینی(ره) قرار گرفتم، شهادت می دهم امام(ره) لحظه ای از مبارزه با طاغوت و نجات ملت از ستمگران داخلی و خارجی نیاسود و تا آخرین لحظه حیات خود با این دغدغه زیست و با همین دغدغه از میان ما به ملکوت اعلی پرکشید.
اکنون نزدیک به ربع قرن است او از میان ما رفته است و ما امروز به تکریم نیم قرن جهاد همچنان ایستاده ایم.امّا ندا و صدای الهی او همچنان در این کشور حتی منطقه ، دنیای اسلام و جهان شنیده می شود.مردم ما با او زندگی می کنند، با او سخن می گویند و با او نفس می کشند مردم عزیز ایران با با تمام همتی که در مقابل مشکلات دارند امّا امام خمینی رضوان الله علیه در قلب آنان است و امروز در تبعیت از ولی امر مسلمین و خلف صالح امام(ره) یعنی مقام معظم رهبری با همه وجود پشتیبان نظام اسلامی هستند انصاف باید داد که خبرگان ملت پس از رحلت امام(ره) پرچم شرف و عزت ایران و حرکت جوشان انقلاب اسلامی را به دست مردی سپردند که پای در جای پای امام(ره) نهاد و حتی ذره ای از راه امام(ره) ، تقویت و ترویج مرام امام(ره) و نیز راهبرد امام کوتاهی نکرده و با مدد ربانی و ولایی به بیراهه نرفت.
شهادت می دهم آیت الله العظمی امام خامنه ای جز ترویج مکتب امام(ره) و تقویت مبانی نظام و تکریم یاران امام(ره) راهی نپیمود. امّا متاسفانه معدودی با تحریک دشمنان این نعمت الهی را قدر نشناختند و بنای بی مهری با او و راه امام گذاشتند و حاضر نشدند در چارچوب منشور برادری امام خمینی (ره) برادری خود را با انقلاب و مردم تداوم بخشند. تاریخ بی مهری آنان را در حوادث تلخ ۸۸ فراموش نمی کند امّا ایشان بنا و منش صبوری راداشتند.
این صبوری متضمن وحدت و تحکیم استقلال و استقبال شایسته رأی ملت و جمهوریت نظام بود. خدا کند که برخی اهل غفلت این موضع استخوان در گلو و خار در چشم رهبری را با تولی به ولایت و تبرّی از نقشه های شوم دشمن برای حفظ مصالح ملی، اقتدار و امنیت ملی و شرایط و موقعیت انقلاب و نظام قدر بدانند و درک کنند و به دامن انقلاب ، نظام و امامت برگردند.
خدا می داند من برای روز وصل مجدد لحظه شماری می کنم و در این مدت هم تلاشها کرده ام تا آنان که در فتنه جنگ نرم دشمن از خیمه انقلاب بیرون افتادند دوباره برگردند و هنوز هم ناامید نیستم و یقین دارم روح بلند امام (ره) ناظر اعمال همه ماست و صبوری رهبری مظلوم انقلاب با هدایتها و رهنمودها توطئه های نبرد نرم دشمن علیه ملت و انقلاب را نقش بر آب می کند و خواهد کرد. ان شاءالله
مطلب را با این بیت امید بخش از دیوان امام (ره) به پایان می برم :
غم مخور ! ایام هجران رو به پایان می رود
روز وصلش می رسد ، ایام هجران می رود
صبح امروز روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود را به مقاله ای با موضوع«با میراث امام خمینی»اختصاص داد:
در آستانه بیست و چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی قرار داریم، مرد بزرگی که با رهبری انقلاب اسلامی و به پیروزی رساندن آن در ایران، تحولی بنیادین در تفکر سیاسی جهان امروز پدید آورد و در ذهن تاریخ و در فرهنگ انقلابی عصر حاضر جاودانه شد.
امروز که نسیم بیداری اسلامی در کشورهای عربی و شمال آفریقا وزیدن گرفته و دیکتاتورها یکی پس از دیگری سقوط میکنند، بیش از روزها و سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میتوان به عظمت کاری که امام خمینی انجام داد پی برد. هر چند عدهای تلاش میکنند رویدادهای انقلابی سالهای اخیر در کشورهای عربی و شمال آفریقا را "بهار عربی" بنامند و از این طریق چنین وانمود کنند که اصولاً این تحولات هیچ ربطی به انقلاب اسلامی و افکار امام خمینی ندارد، ولی شعارهای "الله اکبر" و گرایشهای اسلامی که در آراء مردم این کشورها موج میزند بر این فرضیه خط بطلان میکشد و به روشنی نشان میدهد که بیداری اسلامی عامل واقعی این تحولات است و این همان خطی است که با رهبری امام خمینی در ایران ترسیم شد و اکنون درحال امتداد یافتن است.
این واقعیت بسیار درخشان و تاریخی، رسالت ما مردم ایران را که در کانون انقلاب اسلامی قرار داریم و در فضائی تنفس میکنیم که با نفس گرم و مسیحائی امام خمینی متبرک شده است، سنگینتر میکند. ما باید برای حراست از میراث امام خمینی هرچه در توان داریم بکار بگیریم و از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزیم.
میراث امام خمینی، قدرت و حکومت و منصب و مقام نیست. آنچه امام خمینی برای ملت ایران به ارث گذاشته و طبعاً مردم ایران نیز باید آن را با امانتداری به سایر ملتها منتقل کنند، حاکمیت عدالت، اخلاق، خردورزی، اعتدال، اصول و ارزشها بر جامعه است که میتوان آنها را به عنوان یک مجموعه "حاکمیت ارزشهای الهی" نامید، چیزی که از بعثت پیامبر رحمت که اکنون در آستانه آن قرار داریم سرچشمه گرفته است.
امام خمینی در برابر طاغوت داخلی که نظام شاهنشاهی بود و استکبار بینالمللی که سلطه جهانخواران است قیام کرد و با توکل بر خدا و بهره مندی از حمایت همهجانبه تودههای مردم توانست انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند و مردم ایران را از قید و بندهای استبداد داخلی و استعمار خارجی نجات دهد. قطعاً ادامه راه امام خمینی فقط با حراست از همین میراث میسر خواهد بود و از دست دادن آن یا خدشه وارد شدن به آن موجب از دست رفتن انقلاب و تهی شدن نظام بر آمده از آن خواهد شد.
ارزیابی اجمالی اما واقع بینانه شرایط کنونی نشان میدهد میراث امام خمینی در بخشهای عدالت، اخلاق، خردورزی و اعتدال بشدت در معرض خطر قرار دارند.عدالت، چه در وجه اقتصادی و چه در وجوه دیگری مانند سیاسی، قضائی، اجتماعی و اخلاقی در نظر گرفته شود، اکنون در جامعه ما مخدوش است. فاصله طبقاتی بسیار زیاد است و درحالی که عده معدودی در مرکز جمهوری اسلامی در خانههای اشرافی دهها میلیاردی زندگی میکنند، بسیاری از مردم زیر خط فقر بسر میبرند و حتی عدهای به نان شب محتاجند و برای امرار معاش به کارهائی تن میدهند که خود راضی نیستند.
چنین وضعیتی با نقطه نظرهای امام خمینی درباره مردم بهیچوجه سازگاری ندارد. امام خمینی عاشق مردم بود و همانطور که بارها میگفت هرگز حاضر نبود حتی یک تار موی کوخ نشینان را با تمام کاخ نشینها و کاخها و ثروتهای آنها عوض کند. این را بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در عمل به اثبات رساند. خوی ساده زیستی، رسیدگی به مردم، سفارش تهی دستان به مسئولین، جلوگیری از گرایشهای طبقاتی در وضع قوانین، نکوهش آن دسته از مسئولین قوا که از خط همراهی با مردم فاصله میگرفتند و توصیه همیشگی به مسئولین اجرائی، نمایندگان مجلس و مقامات قضائی به سادهزیستی، حل مشکلات مردم و فاصله نگرفتن از اقشار ضعیف، بخشی از عملکرد امام خمینی در این زمینه را تشکیل میدادند.
بخشهای دیگر عدالت، یعنی عدالت سیاسی، اجتماعی، قضائی و اخلاقی نیز دچار مشکلاتی هستند که بیتوجهی به آن میتواند مشکلات زیادی را سبب شود. برخورد سیاسی عادلانه، پالایش دستگاه قضائی از تبعیض و فساد، مبارزه با بداخلاقیها از وظایف مهم مسئولین نظام جمهوری اسلامی است که متأسفانه در بسیاری از موارد بر زمین مانده و راه را برای به خطر افتادن میراث امام خمینی هموار کرده است. اگر سیره امام خمینی در زمینههای مختلف، معیار و الگوی عمل مسئولین قوا باشد، قطعاً تمام این مشکلات حل خواهند شد.
اعتدال، اخلاق و خردورزی که همگی از یک خانواده هستند و در اصول و ارزشهای دینی ریشه دارند، در سالهای اخیر توسط افراطیون در معرض خطر قرار گرفتهاند به همین موازات، خطر تفریط نیز اکنون میراث امام خمینی را تهدید میکند. نظام جمهوری اسلامی وظیفه دارد اخلاق را بر جامعه حاکم کند، با خرافات مبارزه نماید، اعتدال را به جای افراط و تفریط بنشاند و همه چیز را براساس خردورزی به پیش ببرد.
میداندار شدن افراطیون بداخلاق در بعضی بخشها و تفریطیهای سطحینگر در بخشهای دیگر، بداخلاقی را رواج داده، حرمتها را به دست تاراج سپرده، خرافات را میداندار کرده و خردورزی را به عزلت کشانده است. این مسیر، خارج از راهی است که امام خمینی پیش پای ما قرار داده بود و اگر ادامه یابد ما را از میراث امام خمینی دور خواهد کرد.
خوشبختانه در جامعه انقلابی ما افراد زیادی وجود دارند که این انحرافات را تشخیص میدهند و برای مبارزه با آنها استعداد و آمادگی دارند. چاره کار در اینست که از این استعدادها و آمادگیها استفاده گردد و تا دیرتر نشده جلوی این انحرافات گرفته شود. این واقعیت را باید همواره در ذهن داشته باشیم که امام خمینی "هویت" انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است و حراست از میراث امام خمینی تضمین کننده بقاء این هویت خواهد بود. بنابر این، همه موظف هستیم برای استمرار انقلاب و تقویت نظام جمهوری اسلامی بکوشیم، کاری که فقط از طریق حراست از میراث امام خمینی میسر خواهد بود.
«پیروزی بخش خصوصی در تغییر گفتمان اقتصادی کشور»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته هادی حدادی را از نظر می گذرانید:
نگاهی بیطرفانه به برنامههای تبلیغاتی و به ویژه تلویزیونی کاندیداهای ریاستجمهوری یک واقعیت غیرقابل انکار را نمایان میکند و آن حاکم شدن خواستهای اقتصادی و البته خواستهای همسو با مطالبات بخش خصوصی در اظهارنظرهای نامزدهای ریاستجمهوری است. این مهم نه تصادفی است و نه مصلحت اندیشانه. بلکه ناشی از سازماندهی درستیاست که صاحبان کسب و کار و تشکلهای نمایندگی آنها در چند سال اخیر آغاز کردهاند. در صورت توجه به واژگان مورد استفاده کاندیداها پررنگی مواضع زیر قابل ملاحظه است:
بهبود فضای کسب و کار، ثبات بازار ارز، خصوصیسازی به جای خصولتی سازی، بازپرداخت مطالبات پیمانکاران و کاهش تورم، پرداخت سهم بخش خصوصی از هدفمندسازی یارانهها و... . همه اینها ثمره تلاشهایی است که جامعه فعالان بخش خصوصی با درایت، بلندنظری و گستردگی آغاز کردهاند.
از پیگیری برای تصویب قانون بهبود مستمر فضای کسب و کار تا صدور بیانیه مطالبات اتاق بازرگانی ایران تا بیانیهها و مصاحبههای تشکلهای بخشی درباره مطالبات پیمانکاران تا بزرگ کردن اهمیت شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی و... . این نشان می دهد بخش خصوصی توانسته است گفتمان مورد نظر خود را بر محیط سیاسی مسلط کند که دستاوردی بینظیر در تاریخ حرکت صاحبان کسبوکار است.
این گفتمان با طرح توسط کاندیداها در رسانههای عمومی خودبهخود راه خود را به افکارعمومی و گروههای اجتماعی دیگر نیز باز می کند و می تواند در ارتقای جایگاه بخش خصوصی، کارفرمایان و کارآفرینان در نگاه مردم نقش بارزی ایفا کند. نکته ای که هرگز نباید فراموش شود استمرار، گسترش و تعمیق این حرکت اجتماعی است.
اینکه سیاست محوری را در عرصه سیاسی جایگزین سیاست بازی کنیم (تغییر سیاستها به جای تغییر سیاستمداران) یعنی تلاش کنیم سیاستهای مورد نظر و اصولی خود را عمومیسازی کنیم، مورد تایید قرار داده و به تصویب برسانیم. این مهم در بخش خصوصی آغاز شده و نوید روزهای امیدبخشی می دهد.
بخش خصوصی باید انسجام و پیوند بیشتری در خود ایجاد کند، سیاستهای مورد نظر خود را با مبانی تئوریک مناسب و با پشتوانه قدرت سازماندهی و با گستردگی رسانهای بیشتری با افکار عمومی و اصحاب سیاست مطرح کند.در روزهای پیشرو نیز نزدیکتر با کاندیداها طرح موضوع کند و برنامههای ایشان را مطالبه و ارزیابی و نقد نماید.الگوی حرکت بخش خصوصی ایران شایسته بهرهگیری توسط سایر گروههای اجتماعی است.