گزیده سرمقاله روزنامه های امروز

در این بخش خبری "نت شهر" می توانید گزیده ای از سرمقاله روزنامه های امروز شنبه -یازدهم خرداد ماه- را بخوانید.
ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان،به مقاله ای از محمد ایمانی با عنوان« آدرس واقعیت در انتخابات»اختصاص یافت:
انتخابات به مهمترین بحث روز کشور تبدیل شده است. اولین مناظره 8 نامزد انتخابات روز گذشته برگزار شد و نامزدها درباره چالشهای اقتصادی موجود و برنامهها و تدابیر خود در این باره سخن گفتند. گشایش و رونق اقتصادی طبیعتا یکی از نیازهای مهم در هر کشور است و معمولا محور اقتصاد یکی از متغیرهای اثرگذار در فضای رقابت انتخاباتی تلقی میشود.
برای چالش اقتصادی باید چارهجویی کرد. نامزدها نیز در این باب شعارها و برنامههایی دارند و ضمنا از زاویه تعلقات سیاسی خود، گریزی هم به حوزه سیاست داخلی و خارجی میزنند و از چالشهای موجود در حوزه تعاملات سیاسی بین جریانها و همچنین حوزه سیاست خارجی سخن میگویند. به راستی باید از کدام چشمانداز به پدیده انتخابات و دولت جدید و چارهجویی چالشهای سهگانه اقتصادی، سیاست داخلی و سیاست خارجی نگریست. نگاه واقعگرایانه در این باره کدام است؟
اولین واقعیت این است که ما در ایران زندگی میکنیم نه در اروپا یا ژاپن و چین و روسیه و هند. نظم سیاسی- اجتماعی فعلی ما در یک پویش تاریخی صدها ساله به ویژه پویش تاریخی یک صد سال اخیر قوام یافته است. ما نمیتوانیم در «خلأ» نظریهپردازی کنیم یا بر مبنای «خیال» سخن بگوییم و مدل و برنامه بنویسیم. هاضمه جامعه ایرانی در این پویش تاریخی پرماجرا شکل گرفته و جاذبهها و دافعههای خود را شناخته است. این هاضمه جمعی با جاذبهها و دافعههای قدرتمند خود، سلطنت و استبداد عجین شده با استعمار را که 200 سال بود ایران را به قهقرا میبرد، پس زد. ملت ما آغازگر چالش با قدرتهای غربی نبود اما در مقام دفاع از موجودیت و تشخص خود برآمد و چون عزت نفس نشان داد، یک صد سال تمام تازیانه قدرتها را بر گرده خود حس کرد.
تلخ بود برای جماعت ایرانی که حاصل دسترنج خود را برسفره اجنبی بگذارد و آنگاه گماشتگان اجنبی با منت و باجخواهی، اندکی از آن سرمایه و دسترنج را به او صدقه بدهند. هرچه از روزگار قاجار به عصر پهلوی آمدیم، اختیار حکومتها و دولتها کمتر شد به نحوی که حاکمان دوره پهلوی با نظر مشخص انگلیس یا آمریکا میآمدند و میرفتند. استبداد به خودی خود مصیبتی بزرگ بود چه رسد به اینکه حاکمان جور، حلقه به گوش قدرتهای زورگوی بیگانه باشند. ملت ما در برابر چنین انحطاطی انقلاب کرد.
واقعیت دوم این است که ایران بر سر چهارراه مهمترین تحولات منطقه و جهان قرار گرفته است. ما نمیتوانیم در خلأ و خیال زندگی کنیم یا نقشه بچینیم و تدبیر کنیم. ما روی گسل اصلی سیاست و امنیت و اقتصاد جهان ایستادهایم. بیدلیل نیست که جنگ اول و دوم جهانی در اروپا و میان یاغیهای گردنکش اروپایی آغاز شد اما سرنوشت خاورمیانه را زیر و رو کرد.
و بیدلیل نیست که جنگ سوم آغاز نشده، مقامات آمریکایی و صهیونیستی - به انضمام انگلیس- خاورمیانه اسلامی را هدف «جنگ جهانی چهارم» قلمداد کردند و در فاصله 12سال گذشته، 6 جنگ خونبار را به افغانستان و عراق و لبنان و غزه و سوریه و مجددا غزه در فلسطین تحمیل کردند. واقعیت این است که بپسندیم یا نپسندیم، کشور ما وسط یک میدان جنگ بزرگ قرار دارد. بالغ بر 60 سال است که نه غرب و شرق اروپا، نه روسیه و چین و هند و نه ژاپن دستخوش جنگ نشدهاند و در مقابل، منطقه ما در همین 60 سال بالغ بر 12 جنگ تحمیلی را تجربه کرده است.
یعنی به طور متوسط هر 5 سال یک جنگ رخ داده و ظرف 12سال گذشته این رکورد به هر 2 سال یک جنگ افزایش یافته است. جبهه غرب با تحریک و حمایت صدام، شلاق جنگ را نیز بر شانههای ملت ما کوبیدند و به جز اثر پینه بسته زخم اشغالگری در جنگ اول و دوم جهانی، و زخم کودتا و سیطره و چپاولگری، جراحت جنگ تحمیلی 8 ساله را نیز بر شانههای ملت ما برجای گذاشتند تا یادمان نرود که ما دشمنانی عنود و لجوج داریم و حتی اگر بالش نرم زیر سرمان بگذارند، آن زخمها نمیگذارد خواب شویم.
واقعیت سوم آن است که آمیختگی امت و امام، معجزهای باورنکردنی در ایران پدید آورد. قدرتهای پنجه افکنده بر چهار گوشه خاورمیانه، در ایران یک ژاندارمری مرکزی ساخته بودند تا منطقه را مدیریت کنند. تلخی طوفانی شدن این مرکزیت تا ابدالآباد از کام آنها بیرون نخواهد رفت. دشمنان ملت ایران هر تیر عداوت که در ترکش داشتند، پرتاب کردند و واقعیت چهارم همین است که ملت ایران به رغم همه عداوتها سر پا مانده، قدرتمندتر شده، بر چالشها غلبه کرده و پیش رفته است.
این عداوتها، باد مخالف و مزاحمی بود که از یک سو از شتاب حرکت ما میکاست اما در مقابل ورزیدگی و توانمندی ما را بیشتر میکرد و وادار میساخت ظرفیتهای بزرگ و معطلمانده و کشف ناشده خود را بیشتر بشناسیم و به فعلیت برسانیم. هرچه روزگار طولانی غلبه استبداد و استعمار، ایران را از مسابقه پیشرفت کشورها به حاشیه پرتاب کرد، دوران تجدید حیات ملت ایران در قالب انقلاب و جمهوری اسلامی، موجب بازگشت به مسیر مسابقه و هماوردی با حریفان دیرینه با وجود تنه زدنها و مزاحمتهای آنان شد.
واقعیت پنجم که مطلع اصلی انتخابات ماست، این حقیقت است که جمهوری اسلامی از حیات ملت مومن و بصیر و تجربه اندوخته خود ریشه میگیرد. از کف خیابان تا پای صندوق رای و از جبهه جنگ نظامی تا میدان حماسه سیاسی و اقتصادی، این خود ملت بودهاند که به رغم عملیات روانی سنگین دشمنان به میدان آمده و با تشخیص به هنگام ضرورتها، خون تازه در رگهای جمهوری اسلامی جاری کردهاند. این راز سلامت و شادابی و نشاط و اقتدار و جوان ماندن جمهوری اسلامی است.
واقعیت ششم را باید در هنر جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه جستوجو کرد؛ اینکه از هفتههای اول انقلاب تا امروز بر رای و مشارکت سیاسی مردم اصرار کرده و به آن اعتماد و اتکا داشته است. تامین امنیت و ثبات کشور در عین آمد و شد جریانهای سیاسی و جابهجایی مدیران و بحرانانگیزی بدخواهان، ویژگی برجستهای است که ناظران بیطرف جهانی بر واقعیت آن در ایران اذعان دارند. انتخابات پیش رو بر بستری از این واقعیتهای چندگانه برگزار میشود.
جریانهای سیاسی و نامزدهای محترم نمیتوانند بر این واقعیتهای انکارناپذیر چشم بپوشند و در خلأ یا خیال موضع بگیرند. البته که باید برای ساماندهی اقتصاد کشور و کاستن از رنجهای معیشت مردم به ویژه طبقات زحمتکش و مستضعف جامعه تدبیر کرد.
این مسئولیتی سنگین بر دوش رئیسجمهور و دولت آینده است. و ضرورتاً باید در کنار تدابیر بلند مدت و میان مدت، تدابیر کوتاه مدتی را برای حمایت از اقشار محروم- ولی نعمتان بیمنت انقلاب و جمهوری اسلامی- به اجرا گذاشت. اما معنای این تکلیف آن نیست که کسانی بخواهند با زیر پا گذاشتن واقعیتها، چوب حراج به عزت و استقلال و امنیت ملی بزنند و دشمنان را به طمع آورند. ابراز اشتیاق یکطرفه به تنشزدایی و مذاکره یکطرفه با آمریکا، همان تحقیری را به دنبال خواهد داشت که دولتمردان آمریکایی در قبال دولت اصلاحات و مقامات اروپایی با دولت سازندگی کردند.
اصلا از چشمانداز استراتژیک، این عین خیانت است که اولا به دشمن متعرض و دست درازی کننده پیشدستی نکنند و ثانیا در موقعیت دفاع نیز ضعف نشان دهند در حالی که دشمن مشغول دشمنی و گستاخی است و علیالدوام حالات رفتاری و گفتاری طرف مقابل را رصد میکند. از این حیث برخی طیفهای سیاسی و نمایندگان آنها پالسهای غلط به دشمن میدهند و در حالی که خود کم آوردهاند این انگاره غلط را القا میکنند که ملت ایران کم آورده است. این خیانت در حق امنیت ملی است و بیتردید بدون تامین امنیت و اقتدار در منطقهای انباشته از ناامنی، نمیتوان تدبیر اقتصادی کرد.
این جفا در حق یک ملت است که به جای تاکید بر استفاده از ظرفیتهای ملی و بسیج استعدادهای پایانناپذیر بومی- و البته سینه سپر کردن دربرابر چالشهای سخت موجود- یکراست در خانه دشمن قسم خورده را نشان دهیم و به نام ملت ایران(!) کاسه گدایی و التماس به دست بگیریم. چنین نامزدیای، نامردی در حق ملتی مظلوم اما عزیز و بزرگ است.
از سوی دیگر مدل ساماندهی اقتصادی مطلوب در خلأ نوشته و به اجرا گذاشته نمیشود. اگر در برابرچالش چند لایه اقتصادی موجود باید منطق «اقتصاد مقاومتی» را به کار بست، این منطق مطلقا با تلقی «شرکت سهامی» از دولت سازگاری ندارد. باید دید دوستان و شریکان و موتلفان هر یک از نامزدها کیستند تا آنگاه بتوان گفت هویت واقعی آنها کدام است و آیا میتوانند از عهده «اقتصاد مقاومتی» برآیند یا خیر.
آیا طیفهایی که در گذشته خود سابقه برخورد طعمهوار با فرصتهای مسئولیت و مسندنشینی داشته یا درقبال رانتخواران و مفسدان و فرصتطلبان اقتصادی شیوه همسفرهگی یا حداکثر انفعال پیشه کردهاند، میتوانند در برابر ریخت و پاش و حیف و میل بایستند و منطق پایان دادن به هدررفت فرصتها و منابع را بر بستر اقتصاد مقاومتی به اجرا بگذارند؟ هر نامزدی که خود یا حامیانش تلقی غنیمتانگارانه به دولت داشته باشند و نتوانند به امتیازخواهی و حاشیه امنیتگزینی اطرافیان و حامیان «نه» بگویند، نمیتوانند از عهده ساماندهی اقتصادی برآیند. در واقع اجرای بهترین شعارها و وعدهها، در گرو سینه سپرکردن مقابل امتیازطلبان و مفسدهجویانی است که در ادوار مختلف دولتها خود را به رخ کشیدهاند. آنها که دارای دافعههای قدرتمند در مقابل معارضان امنیت و منافع ملی نیستند، نمیتوانند نمایندگان صادقی برای سلامت بخشیدن به اقتصاد کشور در فضای متلاطم سیاست و اقتصاد جهانی باشند.
دولت آینده باید در تراز شخصیت پرورده و قوام یافته ملت ایران ظاهر شود. تراز شخصیت این ملت، «ما میتوانیم» است. انقلاب اسلامی، دفاع مقدس 8 ساله، مهار مردمی غائله گروهکها، بسیج ملی از پای صندوق رای تا کف خیابان و از کارخانه تا مراکز تحقیقاتی و علمی به هنگام ضرورت، همه ثابت میکند که روح بسیجگری و به میدان آوردن استعدادها بر مبنای منطق «ما میخواهیم و میتوانیم» در کالبد ملت ما جریان دارد. مهم این است که این روحیه جمعی و ملی از طرف نامزدهای محترم، بزرگ و محترم شمرده شود.
با تسلیمطلبی یا عافیتخواهی محض و پرهیز از مجاهدت و خطرپذیری نمیتوان کامیاب شد. هیچ چیز ارزشمندی در دنیا نیست که رایگان و بدون هزینه به دست آید. بدون شجاعت نمیتوان سری در میان سرها درآورد و آقایی کرد. البته که باید تدبیر کرد و حکمت به خرج داد. اما نام تانک دادن و کلاشینکف گرفتن را نمیتوان تدبیر در غنیمت گرفتن گذاشت همانگونه که ادعای زمین دادن و زمان گرفتن از سوی کسی به اسم بنیصدر در دوران جنگ، نشانه شجاعت و تدبیر و حکمت نبود.
مقاله حسین قدیانی با عنوان «هنوز هم با دلی آرام و قلبی مطمئن»منتشر شده در ستون یادداشت روز روزنامه وطن امروز را از نظر می گذرانید :
یکم: کمتر از 2 هفته به یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری مانده اما مساله اینجاست که کمتر از 3 روز به بیست و چهارمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) باقی مانده. حقا که این «مردمسالاری باشکوه دینی» را به حضرت روحالله بدهکاریم. گرامی باد یاد امام. یاد امام، یاد همه شهداست. یاد «دلی آرام، قلبی مطمئن، روحی شاد و ضمیری امیدوار»، آنهم با لحن زیبای خامنهای. باید هم «آقا» وصیتنامه امام را میخواند. اماما! با وجود چنین خلف صالحی، ما نیز دلمان آرام است.
رایمان شاید فرق کند اما بیعتمان یکی است؛ «سیدعلی حسینی خامنهای»... همان نازنین که گفتی؛ «لیاقت رهبری دارد». اماما! با احتساب حماسه پیش رو، به حول و قوه الهی، این هفتمین انتخابات ریاست جمهوری است که در فراق شما برگزار میکنیم. تسکین این جدایی، جانشین شماست. رهبر با تدبیری داریم. حکومتش بر دلهای ماست. حکیمانه است. اماما! نشان به نشان «تنفیذ»، خامنهای چونان شما، پای بد و خوب رای ما ایستاده است. «جمهوریت» باید شهادت دهد ایستادگی علمدار را. رای با ماست؛ تنفیذ با اوست. در همه این مدت، او فقط یک رای داشته. یک راه داشته. راه روحالله. اماما! زمان شما 4 بار انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، زمان «آقا» با احتساب حماسه 24 خرداد 7 بار.
با رهبری حضرت سیدعلی، حتی یک روز، بلکه یک ثانیه، خللی در مردمسالاری دینی وارد نیامده. سر موعد، همه این انتخاباتها برگزار شده و انشاءالله میشود. اماما! تا چند روز دیگر وارد بیست و پنجمین سالگرد امامت خلف صالح شما میشویم. دشمن خیال میکرد بعد از شما، مهر باطل میزند به مردمسالاری دینی. فکر اینجا را نکرده بود که قلب شما با وجود خامنهای، مطمئن است.
دشمن، با ما بر سر حتی برگزاری «یک» انتخابات ریاست جمهوری بعد از شما، شرط بسته بود؛ فکر 7 تا را که اصلا نمیکرد! اما اماما! هر وقت که ما چونان این کلمات و جملات، خواستیم تشکر کنیم از امام خامنهای، رهبر برای ما از شما سخن گفت، از امام خمینی. از خود گذشت و از شما گفت؛ «این انقلاب، بینام امام خمینی، در هیچ کجای جهان، شناخته شده نیست». نشد یک سخنرانی از ایشان بشنویم، یاد شما در آن نباشد. اگر تو میگفتی، «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، ایشان هم نشانی «دست قدرت خدا» را به ما میدهد. خدا و خمینی... همه حرف «آقا» با ماست. هم متخلص و هم متخلق به «امین» است.
اماما! ای روحالله مهربانیها! ما قدردان مایه دل آرام شماییم. ولو به وسعی اندک، ما قدر خامنهای را میدانیم. اماما! رای اصل کاری ما، روز 24خرداد و 2 خرداد و 3 تیر نیست؛ تا 14 خرداد هست، تا 22 بهمن هست، تا 9 دی هست، این روزها دیگر کیست و چیست؟! فقط در قیاس با دموکراسی دروغین غرب است که ما به 24 خرداد 92 یمان، به لطف خدا پز خواهیم داد، و الا رای ما، همه عظمتش مدیون بیعت ماست. رای ما عوض میشود؛ آنچه تغییر ندارد، بیعت ماست. و ما فقط در امتداد بیعت لایتغیرمان، رای میدهیم. اماما! درود میفرستیم بر ضمیر امیدوار تو. خداوند بر درجات عالیهات اضافه کند.
دوم: به آمریکاییها حق میدهم گاهی در امور داخلی ایران مداخله کنند! تقصیر دودمان پهلوی است! بدعادت بار آوردهاند این یانکیها را! وزیر خارجه آمریکا، از خواب که بلند میشود، هنوز فکر میکند زمان شاه است! شورای نگهبان اعلیحضرت زپرتی، کاخ سفید بود! این برود! آن بیاید! این باشد! آن نباشد! دم شورای نگهبان جمهوری اسلامی گرم، که به عدد همه روزهای انقلاب، پهن هم بار اتاق بیضی نکرده! گفتم که، «آمریکاییها حق دارند در امور داخلی ایران مداخله کنند» اما انقلاب اسلامی هم حق دارد که به جای رای و نظر و اراده بیگانه، متکی به آرای ملت خودش باشد.
طرفه حکایت اینجاست؛ اگر یانکیها فقط در مقام حرف، در امور داخلی ما دخالت میکنند، انقلاب اسلامی در مقام عمل، گریبان نظام سلطه را گرفته. مداخله جمهوری اسلامی در امور آمریکاییها دیدنیتر است! تا پیش از انقلاب ما، آمریکا اراده میکرد، علیه یکی کودتا میکرد و آن یکی را سر کار میآورد. به عبارتی آمریکا، رئیسجمهور همه دنیا بود! میبرید و میدوخت!
اینک اما انقلاب اسلامی، برای این کدخدای بیخدا، رسما دارد نقش اپوزیسیون را بازی میکند. یک اپوزیسیون قوی و مسلط! اگر به قول قشنگ رهبرمان، یاوهسراییهای اخیر سران کاخ سفید، اصلا ارزش جواب دادن ندارد، در عوض، آمریکا مانده که چگونه جواب «مقاومت» را بدهد؟! بیچارهها خواسته بودند برای غرب آسیا «نقشه راه» بکشند، لیکن با مداخله جمهوری اسلامی- بخوانید با مداخله مقاومت!- نقشه راه تبدیل به «بیداری اسلامی» شد! بیچارهها خواسته بودند بشار اسد را کأنه گذشته، با یک فرمان و مقداری جوسازی سرنگون کنند و سر پل مقاومت را بشکنند اما حالا به خوبی فهمیدهاند که تا ایران نخواهد، نظم و نظام منطقه تغییر نمیکند.
بیچارهها خواسته بودند جلوی خمینی و خامنهای بایستند، فکر «سیدحسن نصرالله» را نکرده بودند! بیچارهها خواسته بودند از ژنرال پترائوس برای ما بت بسازند اما فکر سردار اعلای مقاومت، «حاج قاسم سلیمانی» را نکرده بودند! بیچارهها خواسته بودند انقلاب اسلامی را در نطفه خفه کنند، فکر حال و روز امروز آلخلیفه و آلسعود را نکرده بودند! بیچارهها فکر میکردند جمهوری اسلامی دارد در امور داخلی بحرین دخالت میکند، اینک باید فهمیده باشند که انقلاب اسلامی، جز در امور سران استکبار مداخله نمیکند! الحق که آمریکاییها دیروز بسیار قویتر بودند! امروز اما برگ برنده با ایران است.
در این منظومه، تو بگذار وزیر امور خارجه آمریکا از شورای نگهبان بخواهد صلاحیت فلان نامزد انتخاباتی را تایید کند!! این روزها آمریکا به کادیلاک خوشگلی میماند که خب، خیلی خوشگل است اما کاپوتش را که میدهی بالا، میبینی موتور سوزانده!! بیخود نیست که یانکیها برای هل دادن این ابوقراضه مدرن، دست به دامن سلفیهای تروریست شدهاند!! لیبرال سرمایهداری موتور سوزانده!! موتورهزار مقاومت اما هرگز اینقدر روشن نبوده!! در جنگ مداخله، پیروز معلوم است.
سوم: اندکی بعد از «تشدید بیعت»، نوبت «تجدید رای» است. خرداد است و حماسههایش. قدر مسلم، ملت آزاده و غیور ما، در روز 24 خرداد، مشت محکمی برای آمریکا کنار گذاشته. انتخابات ریاست جمهوری، از آنجا که مال این مردم و زیرمجموعه نظام است، بازندهای جز دشمن ندارد. دشمن، بیرون انتخابات، طرف دعواست، نه داخل انتخابات. داخل انتخابات، اصلا و اصولا دشمن کارهای نیست که بخواهد یک طرف دعوا باشد. دشمن بدش نمیآید که با استفاده از بلاهت بعضی گروههای فاقد بصیرت سیاسی، از ورای انتخابات ریاست جمهوری، رفراندم «سازش- مقاومت» درست کند! از همین زاویه است که رسانههای بیگانه، از سویی، نامزد پیشرو در نظرسنجیها را بیش از دیگران تخریب میکنند، از سوی دیگر، و به موازات این تخریب، دوگانه مقاومت- سازش را در بوق میکنند.
یکی را نماد مقاومت قرار داده، دیگری را نماد سازش. اما هدف دشمن چیست؟! در چنین دوگانهای، اگر نامزد مقاومت، انتخابات را ببازد، دشمن مدعی میشود به جای مقاومت، این سازش است که پشتوانه مردمی دارد! اگر هم نامزد مقاومت، انتخابات را ببرد، دشمن با سوءاستفاده از آرای لابد چندمیلیونی کاندیدای بازنده، ادعا میکند نزدیک به نیمی از مردم ایران، خواهان مقاومت نیستند! و میان ملت، شکاف سازش و مقاومت افتاده! از همین روست که نگارنده، بعضی گروههای دارای بصیرت دینی را، فاقد بصیرت سیاسی میداند.
صد البته که سیاست از دیانت جدا نیست اما ما کم ندیدهایم مومن فاقد هوشیاری را. مومن فاقد هوشیاری، آن مومنی است که از درک صحنه و شناخت نقشه دشمن عاجز است. بصیرت دینی دارد اما بصیرت سیاسیاش آنقدر قد نکشیده که بداند مُهر، آنهم در یومالله 22 بهمن، وسیلهای برای پرتاب به آنکه با ما زاویه دارد نیست! خلاصه! باید هوشیار بود. اولا، این غلط است که فقط یک نامزد را نماد مقاومت قرار دهیم؛ هم غلط است، هم غیرمنطبق با واقعیت، چرا که نماد دیگر، و اعلیتر مقاومت، لزوما همرای با گروه ما نیست! و میبینیم که نیست!
ثانیا، اگر مقاومت، معنای مهمترش یعنی «مبارزه با آمریکا»، طبق فرموده حکیمانه رهبر، «مبارزه با آمریکا، یعنی کار، کار، کار». قطعا مهمترین مقوم مقوله «مقاومت»، «کار، خدمت و همت جهادی» است. بیبرنامه و بیکارنامه، بیش از اقتصاد و معیشت، این مفهوم رعنای مقاومت است که دستخوش آسیب میشود. مقاومت حتما به شعار هم هست اما فقط به شعار و قیل و قال نیست! ثالثا، آمدیم و نامزدی بر مدار سازش، یا مقاومت حداقلی، سخن گفت.
واکنش ما چه باید باشد؟! آیا باید به بهانه مقابله با او، در زمین رفراندوم سازش-مقاومت بازی کنیم یا اینکه ناظر بر مُرّ فرمایشات رهبر بصیر، به او بگوییم، «نامزد محترم! رل سیاست خارجه در جمهوری اسلامی، طبق قانون، بیش از رئیس قوه مجریه، با نهادها و دستگاههای دیگری است که جملگی زیر نظر ولیفقیه تعریف میشوند. با این حساب، آیا بهتر نیست درباره وظایف و کارهای اصلیتر رئیسجمهور و احیانا کارنامه نداشته اجراییتان، ایضا برنامههایتان با ما سخن بگویید؟!» رابعا،
بر این اعتقادم در ذیل انتخابات ریاست جمهوری، خیلی نباید روی سیاست خارجی مانور داد. نظام مقدس جمهوری اسلامی در باب سیاست خارجه، دارای آرمانهای ثابت و اصول محکمی است که نباید با آمدن این یا آن دولت، دستخوش تغییر شود. به عنوان نمونه، در عصر اصلاحات، رئیس دولت وقت، بدش نمیآمد به بهانه سیاست تنشزدایی، کارهایی خلاف عزت و غیرت ملی انجام دهد. تا حدودی هم کارهایی کرد اما از آنجا که اصل این رل، دست کس دیگری بود، نتوانست به اهدافش برسد.
حال چرا این همه در بوق میکنیم چیزی را که طبق قانون و طبق بدیهیات نظام، خیلی هم در شعاع کارهای رئیس دستگاه اجرا نیست؟! علت این کجفهمی چیست؟! نتیجهاش چیست؟! خامسا، کوبیدن بر طبل «دوگانه سازش- مقاومت»، در درون انتخابات ریاست جمهوری، دقیقا مثل این میماند که شعار یکی از نامزدها «مبارزه با نظام» باشد!! و شعار آن دیگری «دفاع از نظام»!! ما معتقدیم و جز این هم نیست که «انقلاب/ جمهوری اسلامی»، محور مقاومت در جهان اسلام است. با این حساب، چه لزومی دارد که در یک انتخابات درونخانوادگی، با ندانمکاری، بدیهیات قهری نظام را به چالش بکشیم؟! مگر قرار است متاثر از رای به فلان نامزد احیانا سازش کنیم؟! و مگر قرار است متاثر از رای به بهمان نامزد، مقاومت کنیم؟!
مگر این قبیل مفاهیم، با نامزدهای انتخابات یا رؤسای جمهوری است که اینچنین حرمت بالای مقاومت را بازیچه سیاست و سیاستبازی خود قرار میدهیم؟! مفهوم والای مقاومت، ارمغانی از اصل انقلاب، دست غیور ولیفقیه، خون شهدا و ایستادگی آحاد ملت است، نه نامزدهای انتخابات. شان و منزلت مقاومت، بسی بالاتر از آن است که برنامه یک نامزد انتخابات باشد یا نباشد. مقاومت، اصل مسلم انقلاب/ جمهوری اسلامی است. سادسا، همه این سخنان، اتقافا بیشترین همخوانی را با تاکید رهبر بر فریضه «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» دارد.
سخن ما تعطیلناپذیر بودن این فریضه است. سخن ما از بعضی دوستان منتقد، بالاتر و بیشتر در شعاع فرمایش رهبر انقلاب است. من باب انتخابات، جایی هم که رهبر از «مقاومت» سخن میگویند، در کنار سایر ملاکهاست؛ ملاک کار، ملاک کارآمدی، ملاک قانون، ملاک اخلاق، ملاک فهم و شعور سیاسی، ملاک بصیرت، ملاک سادهزیستی، ملاک مردمی بودن، ملاک پرهیز از شعار، ملاک وحدت و ملاک همت جهادی. این همه را باید با هم دید، نه اینکه فقط بر ملاک مقاومت تکیه کرد! و نه اینکه از این بدتر، فقط بر «دوگانه سازش-مقاومت» تاکید کرد!! عنصر مقاومت، شرف بلکه ناموس انقلاب ماست. اگر واقعا به «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» ایمان دارید، لطفا از این مفهوم پولادین، اسباببازی انتخاباتی نسازید!
چهارم: «آقا» یعنی «همه سخنان ولی امر»، نه فقط آن بخشی که به مذاق گروه ما خوش میآید. موسم انتخابات، عجبا! هر که از ظن خود، و به نفع گروه خود توشه برمیدارد. همان رهبری که از تکلیف و حجت شرعی سخن میرانند، ندانمکارهای جاهل را نخستین کسانی میدانند که قابل شماتتند. پس جهل، حجت شرعی نیست! همان رهبری که از بزرگواری تعریف کردهاند، از بزرگواران دیگری نیز تعریف کردهاند. پس نباید همه ملاکها را در فلان و بهمان تعریف فروکاست! همان رهبری که فتنه را با سرانگشت تدبیر خود به یومالله 9 دی رساند، دایره اصحاب انقلاب را بسی گستردهتر از سفره کوچک گروههای سیاسی میدانند!
پس نباید به شیوه نادرست اخلاصسازی کرد! همان رهبری که در فتنه 88 علمداری کرد، در فتن قبلی نیز فرمانده کل قوا بود. پس نباید حضور خود در فتنهای خاص را بر سر این و آن چماق کرد! همان رهبری که از رسیدن به نامزد مد نظر بر اساس حجت شرعی سخن میگویند، اشاره میکنند که در میان همه این نامزدها بگردید، نه فقط اصلح اول و اصلح ثانی! پس درست و منطقی باید سیاست ورزی کرد! پس درست و منطقی باید ولایتپذیری داشت! پس نباید منتقد گروه خود را مخالف راه رهبر خواند!
پس نباید عاقبت آن کس را که دوست ندارد جز در بیعت اسلام و انقلاب و ولیفقیه باشد، با بیتقوایی محض، پیشگویی کرد. پس نباید برای حزبالله و حزباللهی، دایه مهربانتر از مادر شد! پس نباید خفقان درست کرد! پس «حزبالله»، «حزب» به معنای مصطلح کلمه نیست که مثل احزاب سیاسی دیگر، «دبیرکل»، حرف، حرف من است، داشته باشد! پس «حزب، فقط حزبالله، سیدعلی روحالله» و لاغیر! پس نباید فضایی درست کرد کأنه رای دادن به یک نامزد اصولگرای دیگر، رای دادن به «شیطان اکبر» است! پس نباید با وجود رقبای در صحنه، این همه علیه نامزد خودی، فضا را سنگین کرد!
پنجم: همین چند مناظرهای که از رسانه ملی پخش شد، موید نکته جالبی بود. این همه رسانههای هنوز هم زنجیرهای نیز دیوانههای زنجیرهای بیبیسی و غیره مدام در بوق میکردند که، «اصولگرایان، اقتدارگرا هستند، تندخو هستند، محافظهکارند، بر سر مردم، منت میگذارند، از موضع بالا و از صندلی قدرت با خلقالله سخن میرانند و چه و چه». مردم اما نحوه رفتار و گفتار نامزدهای اصولگرا را خود بهتر میتوانند قیاس کنند با تبختر و غرور شیخ دیپلمات! واقعا انصاف قالیباف، متانت حداد، وقار ولایتی و نجابت جلیلی کجا؟!
سخن گفتن حسن روحانی کجا؟! گمانم طلب داشت از همه مردم، از همه جا و همه کس، حتی از مجری بنده خدا! گمانم از همه طلبکار بود، حتی از خون شهدای هستهای!! گمانم یک چیزی هم بدهکار شدند «علیرضا و آرمیتا»!! و گمانم از همه طلبکار بود، الا جک استراو انگلیسی!! آقای شیخ دیپلمات! مردم از غرور و اشرافیگری و نگاه از موضع بالا و خطابه همراه با منیت و منم منم، بدشان میآید. بیخود نیست که در نظرسنجیها هر چه بیشتر با غرور حرف میزنی، کمتر بالا میآیی!! آنچه مردم از جمیع نامزدهای اصولگرا دیدند، چیزی جز ادب و اخلاق و بزرگواری و حسنظن نبود؛ خواه با برنامه، خواه بیبرنامه!
و این وسط، چقدر خندهدار و مضحک است که یکی در مایههای شما، با این همه خوی اشرافی و غرور، میگویید، «آقای عابدینی! مردم باید بدون لکنت زبان با حاکمانشان سخن بگویند!!» آقای شیخ دیپلمات! سازش شما فقط با دشمن است... سر جنگ داری با این مردم پابرهنه! ما تا الان فکر میکردیم انرژی هستهای در دوران شما تعلیق شد؛ نگو ادب و رفتار و گفتار و سکناتتان هم معلق و لنگ در هواست!!
ششم: فرض کنید فردای انتخابات است. فرض کنید یکی از همین نامزدهای اصولگرا، در همان دور اول، توانسته پیروز انتخابات شود. فرض کنید رکورد هم زده! میدانید آن روز، تیتر یک یادداشت من چیست؟!... این است؛ «رقیب در صحنه است». قطعا نوشتههای من، هرگز این را نمیرساند که از رقیب ترسیده باشم. بحث ترس از رقیب نیست؛ بحث فریضه «وحدت کلمه» است! خوب یا بد، در جمهوری اسلامی، آنقدر آزادی هست که امثال شیخ دیپلمات، از رسانه ملی، دقیقهای چند دروغ، آنهم با غرور و فن بالای بیان(!) تحویل من و شما بدهند.
پس شک نکنید؛ «رقیب در صحنه است»! اگر رقیب، آمریکا و اسرائیل است، شیخ دیپلمات را کمتر بزنیم و اگر رقیب، حسن روحانی است، قالیباف را کمتر بزنیم!! اینها بدیهیترین امور سیاستورزی و تدبیر امور است. آن «وحدت کلمه» که خمینی و خامنهای علیالدوام از آن سخن میگویند، سقفی دارد و کفی. کف کف کفاش این است که خیال نکنیم هر چه فریاد داریم و ناسزا بلدیم باید نثار یکی از نامزدهای ائتلاف سهگانه اصولگرایان کنیم!!
هفتم: اگر عروسی را بالاخره به اندکی دست و آواز میشناسند، و اگر عزا را به مقداری اشک و خرما، من یکی معتقدم، نه به آن شوری شور که به جای آسفالت خیابان، رسما روی پوستر نامزدها راه میرفتیم، نه به این بینمکی که انگار نه انگار کمتر از 2 هفته دیگر، انتخابات ریاست جمهوریِ جمهوری اسلامی است!! یادمان نرود همان رهبری که نامزدها را از بریز و بپاش پرهیز دادند و از اسراف نهی کردند، صحه گذاشتند بر شور و شوق انتخابات و گرم بودن فضای تبلیغات.
اگر قرار است این دوره از انتخابات، اسراف کمتر شود، عالی است اما... «عروسی را بالاخره به اندکی دست و آواز میشناسند، و عزا را به مقداری اشک و خرما». اینجا هم اعتدال رهبر نمایان است. گاهی میبینم بعضی از خطبای جمعه و جماعات، چنان علیه اصل تبلیغات و نه اسراف در تبلیغات!! سخنرانی میکنند که نامزدهای بنده خدا هیچکدام جرات نمیکنند یک پوستر بچسبانند!! بابا! انتخاباته مثلا... نفرت نپراکن، پوسترت را بزن! اسراف نکن، پوسترت را بزن! زیاد نزن، پوسترت را بزن! در و دیوار و کف خیابان را پر نکن، پوسترت را بزن... بزن همان جایی که شهرداری معین کرده... ناسلامتی انتخاباتهها!!
اماما! بهترین عکسهای تو، همه آن عکسهایی هستند که «دلی آرام، قلبی مطمئن، روحی شاد و ضمیری امیدوار»، حضرت علمدار، کنارت نشسته... دل میبرد از آدم...
اماما! بعضیها در «طیاره 57» با تو پایین آمدند اما در «عروج 68» جایشان خالی بود! رفیق نیمهراه شده بودند... به این همراهان سستعنصر، چند نفری را اضافه کن... میآیند؛ بیبیسی خوشحال میشود!! میروند؛ صدای آمریکا درمیآید!! رفیق نیمه راه «حضرت ماه» شدهاند... اذیت میکنند بابای ما را. بابای مهربان ما را...
اماما! این هفتمین انتخابات ریاست جمهوریِ جمهوری اسلامی در فراق شماست... اما نه! کدام فراق؟! کدام جدایی؟! نشان به نشان این همه حماسه، خدا تا انقلاب مهدی(عج) شما را نگه داشته... خدا روی شهدا را زمین نمیاندازد... خداقوت باید گفت به خامنهای... خدا علمِ علمدار را زمین نمیاندازد... خدا روی ماه را زمین نمیاندازد...
اماما! هنوز روی ویلچر نشستهاند جانبازان قطع نخاعی... هنوز تیر میکشد قلب ساسان... هنوز «ثارالله» پر از بچههای اروند است... هنوز خیابان انقلاب، مالامال از مرد است... دست نوازشی! هایهای اشکی! تفسیر حمدی!...
اماما! هنوز مادران شهدا قبل از نشستن بر سر مزار جگرگوشهشان، رو به مرقد میگویند، «السلام علیک یا روحالله»... و هنوز شعار بسیجیان این است؛ «حزب فقط حزبالله، سیدعلی روحالله».
سیدجواد سیدپور در مقاله ای با عنوان «سیگنالی که مردم به مردان سیاست دادهاند»برای ستون یادداشت روز روزنامه تهران امروز این طور نوشت:
خبر این بود، اخلاق امتیاز آورد. 8 کاندیدا که زیر چتر گفتمانهای مختلف قرار میگیرند، عصر آدینه در کنار هم نشستند و آنچه گفتند، جز آنچه میخواستند باشند، نبود. انتقادها و راهحلها را تشریح کردند، اما به تخریب همدیگر یا جریانهایشان مجالی ندادند. مناظره اقتصادی نشان داد، تنها تخریب و زد و خوردهای سیاستزده، همه آنچه در این سالها کسب کردهایم، نیست، بلکه آفرینش انصاف، شایستگی رفتار، متانت گفتار، بازتولید زیر پوستی فضای غبارآلوده این سالها بوده است.
اما این رویداد چگونه شکل گرفته است. میتوان به چند تحلیل رسید و آنها را به بوته نقد و نظر و بررسی رساند. خروجی اول مناظرهای که اخلاق پیروز آن بود، این است که افکار عمومی و مردم با بیاعتنایی به بیاخلاقیها و دوری کردن از آنان که تخریب و غوغا را میکاشتند تا آنچه میخواهند درو کنند به سیاستورزان یادآور شدند که به روح اخلاق جامعه انسانی احترام بگذارند و از نردبان بیاخلاقی به بام ریاستجمهوری نروند.
سیگنالی که مردم به مردان سیاست دادهاند این است که دوره تخریب که نشانه عدم حضور عقلانیت است پاپان یافته. پس اولین نکته را باید از آن مردم دانست. مردمی که بعد از اوجگیری بیاخلاقیهای یک جریان ناپایدار، در سفرهایشان دیگر پا به پای آنان نرفتند و با دقت و هوشمندی و فراست نشان دادند عهدی با هیچ گروهی ندارند و به شئونات اسلامی و اخلاقی و ارزشهای خود پایبند هستند.
نکته دومی که میشود به آن اشاره کرد خالی شدن عرصه از افراط و تفریط است. دیروز روح حاکم بر جلسه مناظره معتدل بود و افراط و تفریط مجال حضور پیدا نکرد. بیشک در دهه چهارم جایی برای آزمون و خطا و افراط و تفریط نیست. گروههای سیاسی نیز به این آگاهی رسیدهاند که افراط و تفریط راه به جایی نخواهد برد، حالا زمان اعتدالگرایان است.
حالا زمان برنامه و برنامهریزی، اجرای دقیق قانون، مخالفت با قانونگریزی، کارآمدی و کار و کار و کار است. اعتدالی که عقلانیت و مجال طرح ایدههای کارشناسی شده را به ارمغان میآورد. اعتدالی که اخلاق را جان میدهد و به آنچه دستاورد انقلاب اسلامی از گذشته تا امروز است، حرمت میگذارد. اینکه کاندیداهای محترم اگر نسبت به عملکرد دولتهای گذشته نقد و نظر دارند، حسنهای آن دولتها را نیز رصد کرده و بدون حب و بغض بازگو میکنند، نشانهای از توسعه اخلاق سیاسی است.
سومین نکته که شاید بتوان در این گفتار کوتاه به آن نگاهی داشت، شخصیت خود کاندیداهاست. به این معنا که کاندیدای معتدل، خود بهدنبال ایجاد قطبی کردن کاذب و غیر واقعی و بد فرجام فضای انتخابات به هر قیمتی نیست و آینده ایران اسلامی برای فردی که در حوزه اعتدال تعریف میشود مهمتر از خواست فردی و گروهی و جناحی است. اعتدالگریان، حب و بغض بیپایانی با کسی ندارند بلکه، چالشها را میبینند و تذکر میدهند.
دایره نقد آگاهانه و مسئولانه را تمیز میدهند، هتک حرمت و تخریب شخصیت را میدان نمیدهند. خودبین و خودستا نیستند و در دایره گفتارشان انصاف خانه دارد. حرف حق را میزنند و در مقابل نقدها جبهه نمیگیرند و از پس آن دشمنان فرضی برای خود نمیسازند و در جنگی که هیچکس در میدان نیست فریاد «هل من مبارزه» سر نمیدهند تا افکار عمومی را به خود و غیر خود تقسیم کنند. اعتدالگرایانی که کار و کارنامه و برنامه اولویتشان است، پا به میدان سیاستبازان نمیگذارند و برای فریب مردم، ژست مظلومیت قلابی نمیگیرند.(از آنجایی که ما ایرانیان همیشه پای مظلوم ایستادهایم، گاهی هم میشود که کسی بخواهد با مظلومنمایی راهی به قلب و احساس ما باز کند). اعتدالیون، مظلوم نمایی نمیکنند، حتی اگر مظلوم هم واقع شوند با آن کاسبکارانه برخورد نمیکنند چرا که دون شأن خود میدانند که با افکار و احساسات پاک مردم بازی کنند.
احساسات مردم را برای زمانهای حساس که باید در کنار یکدیگر باشیم و حماسه خلق کنیم خرج میکنند. اعتدالگرا یا پیروز میشود یا شکست میخورد، در هر دو صورت آنچه اولویت اوست منافع همگان و منافع ملی است. قطعا در برد 8 – 8 دیشب زمین این بازی و داوریاش بیتاثیر نبود، اشارهام به سازمان صدا و سیما ست که تمام تلاش خود را کرد تا نهایت بیطرفی را نشان دهد. اگر چه شاید برخی کاندیداهای محترم به قسمتهایی از نحوه اجرا ایراد داشتند اما بیگفتوگو، بیطرفی این نهاد تاثیرگذار را تایید میکنند.با این حال شایستهتر بود در مهندسی بخش دوم مناظره، از خود نامزدها نیزکمک بیشتری گرفته میشد.باری همین که تا اینجای این جشنواره بزرگ جمهوریت، همه نامزدها اخلاق را رعایت کردهاند قابل تقدیر است.
در ادامه مقاله امروز روزنامه رسالت نوشته محمد کاظم انبارلویی را با عنوان« بداههنوازی در سیاست بداههگویی در اجرا»را می خوانید:
بداهه نوازی در سیاست چیست؟ بداههنوازی یعنی نواختن یک قطعه موسیقی بدون آمادگی و تمرین قبلی! اینکه گاه در عالم سیاست صداهای گوشخراش به گوش میرسد و موزون نیست و هارمونی ندارد، برای این است که رجل سیاسی مورد نظر، بداههنوازی فرمودهاند. برای همین همه سیاستمداران دنیا به هنگام اعلام موضع و ارائه نطق یا از روی متن میخوانند یا متن کوتاهی وجود دارد که خطوط کلی اندیشه سیاسی مطرح شده را در چارچوبی عقلانی، واتاب میدهد.
اهل رسانه،سوتی سیاستمداران را در بداههنوازیهای سیاسی شکار میکنند.
اهل سیاست به طور اجتنابناپذیر برای پرهیز از سوتی دادن معمولا به اتاقهای فکری که اجتماعی از نخبگان در آن حضور دارند تکیه میکنند. در واشنگتن مراکز علمی و تحقیقاتیای وجود دارند که کارشان فقط تهیه متن برای فروش به سیاستمداران است و از این طریق ارتزاق میکنند.
بداههگویی در "اجرا" چیست؟ بداههگویی یا بداههخوانی هم یعنی گفتن یا خواندن قطعهای که بدون آمادگی و تمرین قبلی باشد. معمولا در اجرا ما با یک متن روبهرو هستیم که قرار است اجرا شود. این متن قبلا در سلسله مراتب اجرایی کارشناسی شده و برای تصویب به عالیترین مرجع اداری میرسد.
بدون دقت و فهم متن،رای دادن و تصویب کردن، آسیبهای جدی دارد. بداههگویی یا بداههخوانی در اجرا این است که بدون مطالعه و دقت در متن، نظری موافق یا مخالف بدهیم.معمولا هیئتدولت تصویبنامهها و تصمیمنامههایی دارد. این تصویبنامه یا تصمیمنامه براساس یک متن پیشنهادی است که فرآیند اداری آن طی میشود و به هیئتدولت میرسد. اگر تصویب بدون مطالعه و دقت باشد یا بدون اعتنا به کار کارشناسی مربوط باشد، آسیبهای زیادی برای کشور دارد. با هر تصویبنامهای ممکن است میلیاردها تومان پول جابهجا شود. اگر دقت نکنیم بیتالمال در معرض تاراج تبهکاران مالی و اقتصادی قرار میگیرد.
دستور کار روزانه رئیسجمهور چیست؟ کار پوشه رئیسجمهور حاوی چه مطالبی است؟ یک روز کاری رئیسجمهور چگونه میگذرد؟ تصمیمات و مصوبات در هیئت دولت چگونه است؟ اگر در آنچه گفته شد دقیق بشویم، بسیاری از این حرفهایی که نامزدها این روزها در رسانهها میگویند یا در برنامههای تلویزیونی و رادیویی خود ابراز میدارند ربطی به کار پوشه و دستور کار روزانه آنها ندارد.
علت اینکه برخی از مصوبات هیئت دولت - چه در دولت فعلی و چه در دولتهای قبل - در فرآیند عمل به قانون نحوه اجرای اصول 85 و 138 قانون اساسی از سوی رئیس مجلس لغو شد و میشود، آن است که در تصمیمگیری تابع "بداههخوانی" و یا بهتر بگوییم "بداههکاری" میشوند.
معمولا مضمون تصویبنامهها به گونهای است که کسی که ذهن سیاسی، هنری، فرهنگی دارد ، حوصله فکر کردن و عمیق شدن در یک مبحث مالی و محاسباتی را ندارد. حال آنکه 60 درصد تصویبنامهها و تصمیمنامهها مربوط به مسائل مالی و محاسباتی است. با یک تصویبنامه ممکن است دهها میلیارد تومان پول برای اموری پرداختی یا دریافتی جا به جا شود. اگر دقتهای حقوقی و مالی و محاسباتی در آن صورت نگیرد بیتالمال مسلمین دچار آسیب میشود. امروز ملت ما در آستانه یک تصمیمگیری بزرگ است. هنگام تبلیغ و ترویج یک نامزد باید از بداههگویی پرهیز کرد و با مطالعه و تحقیق حرف زد. موقع رای دادن هم باید براساس این پرهیز، حجت شرعی داشت و آنچه را که گفته شد در رای دادن لحاظ کرد.
نامزدها هم باید در گویشها و پویشهای تبلیغاتی خود نشان دهند که اهل "بداههنوازی در سیاست" و "بداههگویی در اجرا" نیستند. آنها باید مردم را متقاعد کنند که عمیقا در مورد پذیرش مسئولیتهای کلیدی ریاست جمهوری فکر کردهاند و میدانند به چه منصبی چشم دوختهاند.
***
دیروز نخستین مناظره هشت نامزد انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد نامزدها فی البداهه در برابر سئوالات متعدد پیرامون کلیدی ترین مشکلات اقتصادی قرار گرفتند.سئوالاتی چون؛ مشکل مسکن را چگونه می خواهید حل کنید؟ تورم را چگونه می خواهید مهار کنید ؟ تعامل قوا را چگونه می خواهید انجام دهید ؟ در برخورد با نهادهای نظارتی چه می کنید ؟ عدالت اقتصادی را چگونه میخواهید برقرار کنید ؟ نگاه شما به مشکلات اشتغال چیست؟ با کاهش درآمدهای نفتی و بلوکه شدن پول های کشور در خارج چگونه می توانید مملکت را اداره کنید؟ تولید را چگونه می توانید سامان دهید ؟
پاسخ برخی نامزدها به این سئوالات خوب بود و حکایت از آمادگی آنها برای حل مشکلات کشور داشت . هوشمندی صدا و سیما در برگزاری این مناظره را هم باید ستود چون از یک طرف مردم را با مشکلات کنونی کشور در قالب سئوالات جدی آشنا کرد و از طرفی پیچیده بودن مشکلات اقتصادی و نیز مهارت نامزدها در برخورد با این مسائل را بهخوبی واتاب داد . آنچه دیروز مردم از قاب شیشه ای سیما ملاحظه کردند بدون شک در رأی آنها موثر است. صدا و سیما میدانی را برای تصمیم عقلانی مردم باز کرده است و هر کس از میان این تصمیم گیری مردمی از صندوقها بیرون بیاید باید مورد احترام همه باشد.
صبح امروز روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود را به مقاله ای از جلیل حسنی با موضوع« ارسال پیام با اس 300»اختصاص داد:
رئیس جمهور سوریه اعلام کرد این کشور نخستین محموله موشکهای "اس - 300" را از روسیه دریافت کرده است. بشار اسد که با شبکه "المنار" گفتگو میکرد افزود: به زودی بقیه موشکها را نیز تحویل خواهیم گرفت.روسیه اگرچه تاکنون ارسال "اس - 300" به سوریه را رسماً تایید نکرده ولی یک مقام ارشد روسی چهارشنبه گذشته گفت ارسال سامانه پدافند موشکی "اس 300" در چارچوب قراردادهای تسلیحاتی میان دمشق و مسکو میباشد که قبلاً به امضا رسیده است. تحویل موشکهای پیشرفته "اس - 300" به طور آشکار معادله را به نفع حکومت سوریه تغییر میدهد به ویژه اینکه اگر این موضوع همزمان با پیشرفتهای چشمگیر ارتش سوریه در بسیاری از مناطق درگیری در نظر گرفته شود.
تحویل اس 300 به سوریه با واکنشهای گستردهای در جبهه مخالفان داخلی و خارجی حکومت سوریه مواجه شده است. مخالفان خشمگین شدهاند و آمریکا نیز نسبت به ارسال این موشکها ابراز نگرانی کرده ولی شدیدترین نگرانیها را رژیم صهیونیستی نشان داده است. نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی تحویل این موشکها به حکومت سوریه را "خطر جدی بر امنیت اسرائیل" خوانده و تهدید کرده است دست روی دست نخواهد گذاشت.
رئیس شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی گفته است که این رژیم نمیگذارد این موشکها فعال شوند. با اینحال روزنامه صهیونیستی هاآرتص اعتراف میکند که این رژیم در وضعیت سردرگمی به سر میبرد و نمیداند با این قضیه چگونه برخورد کند. نخستوزیر رژیم صهیونیستی دو هفته قبل به روسیه سفر کرد تا مقامات روس را از تحویل اس 300 به سوریه باز دارد ولی با تحولات اخیر، مشخص میشود که این مأموریت نتانیاهو شکست خورده است. این درحالی است که بشار اسد در گفتگوی اخیر خود تاکید کرده است از این پس، به حملات اسرائیل پاسخ استراتژیک خواهد داد.
تحویل محموله موشکی اخیر به سوریه پس از آن صورت گرفت که اتحادیه اروپا در اجلاس اخیرش اعلام کرد ممنوعیت ارسال سلاح به مخالفان سوری را لغو کرده است. این اتحادیه با این مصوبه به دولتهای عضو مجوز داد تا به هر نحو که میخواهند به مخالفان سوری سلاح برسانند.
در واقع، روسیه با ارسال موشکهای اس 300 به دمشق، به سیاست حامیانه غرب نسبت به تروریستهای مخالف دولت سوریه پاسخ داده و این پیام را به غرب منتقل کرده است که تا آخر این ماجرا ایستاده است و قصد عقب نشینی ندارد. موشک اس - 300 از مرگبارترین موشکهای زمین به هوا در تمامی ارتفاعها به شمار میرود که توانایی پیگیری همزمان 100 هدف و درگیری با 12 هدف را دارد. زمان آماده سازی این موشکها 5 دقیقه است و در مدتی که در انبار است نیاز به هیچگونه اقدامات نگاهداری ندارد.
اس - 300ها رقیب جدی سامانه پدافند آمریکایی پاتریوت هستند. این موشک از نوع خودکششی بوده و یک سلاح تهاجمی به شمار میرود. همانگونه که گفته شد دستیابی حکومت سوریه به موشکهای پیشرفته در زمانی صورت میگیرد که ارتش سوریه طی هفتههای اخیر پیشرفتهای زیادی در صحنه نظامی داشته و بسیاری از مناطق تحت اشغال مخالفان را بازپس گرفته است. عملیات ارتش سوریه در شهر استراتژیک "القصیر" و تسلط بر بخشهای اصلی این شهر، نقطه عطف در نبردهای سه سال اخیر میان ارتش سوریه و شورشیان میباشد. براساس اعلام منابع سوری، ارتش در آستانه تسلط کامل بر این شهر مهم و سوق الجیشی قرار دارد که از دو سال قبل در تسلط مخالفان بوده و گلوگاه اصلی ورود سلاح از طریق لبنان و انتقال آن به مناطق مختلف سوریه بوده است.
اکنون با شرایط جدید در سوریه، دولت بشار اسد کاملاً دست بالا را دارد به ویژه اینکه قرار است کنفرانس بینالمللی "ژنو 2" نیز در اواخر این ماه برگزار شود.این شرایط جدید موقعیت ممتازی را در اختیار حکومت سوریه در کنفرانس ژنو قرار میدهد.در این میان، شرایط مخالفان و حامیان آنها بسیار نامساعد است به گونهای که مخالفان در اجلاس اخیر اسلامبول که به مدت پنج روز طول کشید موفق نشدند حتی رئیس جدیدی برای این تشکیلات تعیین کنند.
وخامت اوضاع در اردوی مخالفان دولت سوریه به گونهای است که رئیس تشکیلات به اصطلاح "ارتش آزاد سوریه" روز پنجشنبه گذشته در پیامی از کشورهای حامی این تشکیلات خواست هرچه سریعتر به کمک مخالفان بشتابند. با توجه به مجموعه این تحولات، باید گفت شرایط کاملاً جدیدی در بحران سوریه ایجاد گردیده است و این شرایط، روشنتر از هر زمان دیگر در طول سه سال گذشته، این واقعیت را پیش چشم مخالفان و حامیان بینالمللی آنها قرار داده است که به مذاکره روی آورند و بپذیرند که نمیتوانند حکومت سوریه را ساقط کنند.
جدای از عناصر تروریست و گروههای تکفیری که بازیچه دست جریانهایی در خارج هستند، آن دسته از مخالفان حکومت سوریه که عاقلتر هستند اکنون باید بپذیرند برای حل مشکلات موجود چارهای جز این ندارند که از در مذاکره و گفتگو وارد شوند چرا که روند موجود به نفع آنها و حامیان منطقهای و غربی شان به پیش نمیرود.
« مهار تورم از شعار تا برنامه»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته حمید زمانزاده را از نظر می گذرانید:
درست زمانی که نرخ تورم با عبور از مرز 30 درصد به اوج خود در یک دهه اخیر رسیده و مردم نسبت به سیل گرانیها نگرانتر از همیشه هستند، رقابت نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری یازدهم در حال داغ شدن است. طبیعی است که در چنین شرایطی، مهار تورم در صدر توجه نامزدهای انتخابات قرار گیرد و هر یک درصدد اقناع افکار عمومی نسبت به این موضوع است که دولت وی میتواند به بهترین نحو و در کوتاهترین زمان به مهار تورم و گرانیها نائل آید. از این زاویه، برگزیدن شعار مهار تورم از سوی نامزدهای انتخابات کاملا منطقی است، اما آنچه منطقیتر است، ارائه برنامه شفاف از سوی نامزدها برای عملی کردن این شعار است تا کارشناسان اقتصادی و مردم بر اساس آن بتوانند ادعای نامزدهای انتخابات را برای مهار تورم و گرانی راستآزمایی کنند.
اولین گام در راست آزمایی ادعای نامزدها، بررسی واقعیتهای تورم در شرایط فعلی است. ریشههای اصلی تورم فعلی چیست؟ از منظر علم اقتصاد، مهمترین عامل تعیینکننده نرخ تورم، نرخ رشد نقدینگی است؛ به نحوی که افزایش نرخ رشد نقدینگی، موجب افزایش نرخ تورم شده و در مقابل کاهش نرخ رشد نقدینگی، نرخ تورم را کاهش خواهد داد. البته باید توجه داشت که این تحلیل، عمدتا تحلیلی میانمدت و بلندمدت است، در حالی که در کوتاهمدت، عوامل دیگر میتوانند اثرات قابل ملاحظه اما مقطعی بر نرخ تورم بر جای گذارند.
بررسی تجربه تاریخی ایران نیز تایید میکند که عامل اصلی تغییرات نرخ تورم در اقتصاد ایران، تغییرات نرخ رشد نقدینگی بوده است. البته تغییر نرخ رشد حجم پول با یک وقفه زمانی اثرات خود را بر نرخ تورم آشکار میکند که به نظر میرسد در اقتصاد ایران این وقفه حدود یک سال است. بر این اساس تغییر نرخ رشد نقدینگی در هر زمان، اثرات تورمی یا ضدتورمی خود را حدود یک سال بعد بروز خواهد داد.
بررسی روند نرخ رشد نقدینگی در اقتصاد ایران از سال 88 تا نیمه اول سال 91، نشان میدهد که نرخ رشد نقدینگی در این دوره به صورت پایداری در محدوده کمتر از 25 درصد بوده که با توجه به سابقه تاریخی رشد نقدینگی در اقتصاد کشور، نرخ بالایی نیست و این نرخهای رشد نقدینگی به سختی میتوانست به نرخهای تورم فراتر از 20 درصد بینجامد. اما از نیمه دوم سال 91 نرخ رشد نقدینگی شدت گرفته و تا پایان سال از مرز 30 درصد نیز عبور کرده است و انتظار میرود اثرات تورمی این افزایش قابل توجه رشد نقدینگی در سال 91 به مرور در سال 92 بروز یابد. بر این اساس سوال این است که عامل جهش نرخ تورم به فراتر از 30 درصد در حال حاضر چیست؟
بررسی شرایط اقتصاد کشور نشان میدهد که مهمترین عامل جهش نرخ تورم به فراتر از 30 درصد در شرایط فعلی، جهشهای نرخ ارز و رکوردشکنیهای پیدرپی آن بوده است. جهش نرخ ارز به فراتر از 3000 تومان، حداقل در کوتاهمدت از سه مسیر مستقیم و غیرمستقیم موجب افزایش نرخ تورم شد. از آنجا که کالاهای وارداتی بخشی از سبد مصرفی شاخص را تشکیل میدهد، افزایش نرخ ارز از طریق افزایش قیمت ریالی کالاهای وارداتی، به صورت مستقیم به افزایش سطح عمومی قیمتها و در نتیجه نرخ تورم انجامید.
همچنین از آنجا که کالاهای سرمایهای و واسطهای وارداتی بخشی از هزینههای تولید داخلی را شامل میشود، افزایش نرخ ارز از طریق افزایش هزینههای تولید به صورت غیرمستقیم به افزایش قیمت محصولات تولیدکنندگان داخلی و در نتیجه افزایش نرخ تورم منتهی شد. علاوه بر این، جهش نرخ ارز به لحاظ روانی به انتظارات تورمی در اقتصاد کشور دامن زد و افزایش انتظارات تورمی خود به یکی از عوامل افزایش نرخ تورم در کوتاهمدت تبدیل شد.
بنابراین واقعیتهای تورم در شرایط فعلی بیانگر این است که جهش نرخ ارز به فراتر از 3000 تومان، عامل اصلی جهش نرخ تورم به فراتر از 30 درصد بوده است. در عین حال به مرور تا پایان سال 92، تازه اثرات تورمی افزایش نرخ رشد نقدینگی در پایان سال 91 بروز مینماید و این امر میتواند فشارهای تورمی را تقویت کند. بر این اساس هر برنامهای برای مهار تورم، ابتدا باید تاکید خود را بر مهار نرخ ارز و مهار رشد نقدینگی قرار دهد و در مرحله بعد مکانیسمی شفاف برای مهار نرخ ارز و رشد نقدینگی ارائه دهد.
مشکل اصلی اینجا است که در شرایط فعلی نه مهار نرخ ارز و نه مهار رشد نقدینگی چندان سهل الوصول نیست. مهار نرخ ارز با دستور یا شعار حاصل نمیشود، بلکه نیازمند تزریق قابل توجه و البته مداوم منابع ارزی است. درست در زمانی که به واسطه تشدید تحریمها به ویژه تحریم نفت و بانک مرکزی، درآمدهای ارزی کاهش یافته و محدودیت ذخایر ارزی تشدید شده است، نامزدهای انتخابات با کدام مکانیسم درصدد تزریق قابل توجه و مداوم منابع ارزی به اقتصاد جهت مهار نرخ ارز در دولت آینده خود هستند؟! در آن سو، مهار رشد نقدینگی نیز با دستور و شعار حاصل نمیشود، بلکه نیازمند کاهش قابلتوجه کسری بودجه دولت از مسیر کاهش هزینهها یا افزایش درآمدها است.
حرکت در مسیر کاهش هزینههای دولت میتواند رکود اقتصادی را تشدید کند و حرکت در مسیر افزایش درآمدها نیازمند افزایش مالیاتها یا افزایش درآمدهای ارزی نفتی یا افزایش نرخ ارز در بودجه است. افزایش مالیاتها میتواند رکود اقتصادی را تشدید نماید،افزایش درآمدهای ارزی نفتی نیازمند افزایش صادرات نفت است که در شرایط فعلی تحریمها عملا ممکن نیست و در نهایت افزایش نرخ ارز در بودجه نیز میتواند خود به تشدید فشارهای تورمی بینجامد. بنابراین سوال اصلی این است؛ درست زمانی که کشور با رکود اقتصادی و کاهش درآمدهای نفتی دست و پنجه نرم میکند، نامزدهای انتخابات با چه مکانیسمی درصدد کاهش کسری بودجه و مهار رشد نقدینگی دولت آینده خود هستند؟!
در نهایت، تاکید دوباره بر این موضوع مفید است که نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری باید توجه کنند که مهار تورم با دستور، موعظه یا شعار قابل حصول نیست، بلکه مهار تورم نیازمند حرکت در مسیر مهار نرخ ارز و مهار رشد نقدینگی است. کدام برنامه از سوی کدام نامزد انتخابات است که میتواند حرکت در مسیری چنین سخت را فارغ از شعارزدگی، تضمین کرده و هموار کند؟!